داستان شب معراج پیامبر (ص)


شب معراج پیامبر(ص)

خواننده ی گرامی این داستان طبق روایات شب معراج پیامبر هست و سعی شده به صورت یک داستان خلاصه وارمطرح گردد تا کسانی که به دنبال داستان معراج و مقام پیامبر هستن سر در گم نشوند و داستان را به صورت یکجا بخوانند بنابراین این خلاصه داستان معراج پیامبر (ص) هست که ما در اینجا آدرس روایات را نیاوردیم اگر داستانی همراه با منبع و روایات کامل و جزئیات بیشتر درباره شب معراج پیامبر می خواهید می توانید به سایتهایی معتبر همچون تبیان مراجعه کنید.

قبل از خواندن لازم هست که چون نام مبارک حضرت محمد (ص) تکرار می شود ابتدا
صلواتی
بفرستید بعد به ادامه داستان بروید

اللهم صل علی محمد و آل محمد

شب معراج پیامبر(ص)

خواننده ی گرامی این داستان طبق روایات شب معراج پیامبر هست و سعی شده به صورت یک داستان خلاصه وار مطرح گردد تا کسانی که به دنبال داستان معراج و مقام پیامبر هستن سر در گم نشوند و داستان را به صورت یکجا بخوانند بنابراین این خلاصه داستان معراج پیامبر (ص) هست که ما در اینجا آدرس روایات را نیاوردیم اگر داستانی همراه با منبع و روایات کامل و جزئیات بیشتر درباره شب معراج پیامبر می خواهید می توانید به سایتهایی معتبر همچون تبیان مراجعه کنید.

قبل از خواندن لازم هست که چون نام مبارک حضرت محمد (ص) تکرار می شود ابتدا
صلواتی
بفرستید بعد به ادامه داستان بروید

اللهم صل علی محمد و آل محمد

صداي پر جبروئيل را شنيدم پس به بيرون رفتم .جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل همراه با اسب بالدار(براق) را ديدم كه جبرئيل گفت: اي پيامبر آماده شو كه امشب سفري عجيب در پيش داري ما آمده ايم تا به خواست خداوند شما را سوار بر براق به مهماني پروردگار ببريم. دست و صورت مرا با آب كوثر كه همراهشان بود شستند و بر سرم عمامه كرامت نهادند و بر تنم عباي نبوت پوشاندند و طوقي از نور بر گردنم آويختند و بعد از مرتب كردن لباسهايم براق را آوردند يكي لجام آن را گرفت و ديگري ركاب تقدس را گرفت و ديگري جامه هايم را بر روي زيني از نور درست كرد.پس براق پرواز كرد و جبروئيل و همراهان در خدمت من بودند تا عجايب زمين و آسمان بر من آشكار سازند. بسوی بيت المقدس حركت كرديم،و در راه در چند نقطه‏ ايستاد و نماز گذاردم،يكى در مدينه و هجرتگاهى كه سالهاى‏ بعد بدانجا هجرت خواهم نمود، و يكى هم مسجدكوفه، و ديگر در طور سيناء، و بيت اللحم زادگاه حضرت‏ عيسى(ع) و سپس وارد مسجد اقصى شديم.
در مسجدالاقصی (بیت‌المقدس) حضور تمام پیامبران مخصوصا
پيامبراني بزرگ مانند ابراهیم(ع)، موسی(ع) و عیسی(ع) درك نمودم و با اذان جبرئيل به نماز ايستاديم و دو ركعت نماز شكر بجاي آورديم. ‏و از آنجا به آسمان بالارفتيم. سپس به آسمان دنيا صعود كرديم و در آنجا آدم ابو البشر را ديدم،آنگاه فرشتگان دسته دسته به استقبال آمده و با روى خندان بر من سلام كرده و تهنيت و تبريك گفتند،و در آنجا ملك الموت را نيز مشاهده‏ كردم كه لوحى از نور در دست او بود و پس از گفتگوئى كه با ايشان داشتم عرض كرد:همگى دنيادر دست من همچون‏ درهم(و سكه‏ اى)است كه در دست مردى باشد و آنرا پشت و روكند،و سپس بفرشتگانى برخوردم كه تمام اجزاء بدنشان‏ تسبيح خدا ميكرد. كه هر ملك كنار ملك ديگر بود از روزي كه خلق گرديده اند و با هم سخن نگفته اند و سر به جانب پائين و بالا نكرده اند از خشوع و خوف حق تعالي و ذكر و تسبيح آنها چنين بود: ( پاك و منزه است خداوندي كه صاحب سلطنت مطلق ظاهر و باطن است.)
و به آسمان دوم رفتيم و در آنجا دو مرد را شبيه‏ به يكديگر ديدم و از جبرئيل پرسيدم: اينان كيانند؟ گفت:هر دو پسر خاله يكديگر يحيى و عيسى عليهم السلام هستند،بر آنها سلام‏ كردم و پاسخ داده تهنيت و درود به من گفتند،و فرشتگان زيادى‏ را كه به تسبيح پروردگار مشغول بودند در آنجا مشاهده كردم كه ذكر و تسبيح آنان چنين بود:(پاك و منزه است خداوندي كه صاحب عزت و شكوه مطلق است.)
به آسمان سوم بالا رفتيم و در آنجا مرد زيبائى راكه زيبائى او نسبت‏ به ديگران همچون ماهشب چهارده نسبت‏ب ستارگان ديگر بود مشاهده كردم و چون نامش را پرسيدم جبرئيل‏ گفت:اين برادرت يوسف است،بر او سلام كردم و پاسخ داد وتهنيت و تبريك گفت، و فرشتگان بسيارى را نيز در آنجا ديدم كه در حال ذكر و تسبيح پروردگار بودند و ذكر آنها چنين بود: ( پاك و منزه است خداوند زنده اي كه مرگ بر او راه ندارد.) از آنجا به آسمان چهارم بالا رفتيم و مردى را ديدم و چون ازجبرئيل پرسيدم گفت: او ادريس است كه خدا وي را به اينجا آورده،بر او سلام كرده پاسخ داد و براى من آمرزش خواست، و فرشتگان بسيارى را مانند آسمانهاى پيشين مشاهده كردم و همگى براى من و امت من مژده خير دادند و ذكر و تسبيح آنان نيز چنين بود: ( پاك و منزه است خداوند مالك و پاك و منزه است پروردگار فرشتگان و روح.)
سپس بآسمان پنجم رفتيم و در آنجا مردى را بسن كهولت‏ ديدم كه دورش را گروهى از امتش گرفته بودند و چون پرسيدم‏ كيست؟جبرئيل گفت:هارون بن عمران است،بر او سلام‏ كردم و پاسخ داد، و در آنجا فرشته اي ديدم كه دائما بر من صلوات مي فرستاد.
آنگاه به آسمان ششم بالا رفتيم و در آنجا مردى گندم گون و بلند قامت را ديدم كه مى گفت: بنى اسرائيل پندارند من‏ گرامى‏ ترين فرزندان آدم در پيشگاه خدا هستم ولى اين مرد از من ‏نزد خدا گرامى‏ تر است،و چون از جبرئيل پرسيدم:كيست؟ گفت:برادرت موسى بن عمران است، بر او سلام كردم جواب‏ داد و آنگاه فرشته اي از آسمان هفتم به آنجا فرود آمد كه تا به حال به آنجا نيامده بود و شروع كرد به گفتن اذان و بعد من به پيش ايستادم و همه اهل آسمان به من اقتدا كردن. و چون به آسمان هفتم رفتيم در آنجا مردى را كه موى سر وصورتش سياه و سفيد بود و روى تختى نشسته بود ديدم و جبرئيل‏ گفت:او پدرت ابراهيم است،بر او سلام كرده جواب داد و تهنيت و تبريك گفت، و مانند فرشتگانى را كه در آسمانهاى‏ پيشين ديده بودم در آنجا ديدم، و سپس درياهائى از نور كه ازدرخشندگى چشم را خيره ميكرد، و درياهائى از ظلمت وتاريكى، و درياهائى از برف و يخ لرزان ديدم و چون بيمناك ‏شدم جبرئيل گفت:اين قسمتى از مخلوقات خدا است.
و از آنجا به سدرة المنتهى و به حجابهاى نور رسيدم‏ جبرئيل از حركت ايستاد و به من گفت:تو پيش رو كه مقام من از اين در نمي گذرد و نهايت مقام من اينجاست! گفتم:اى‏ جبرئيل در چنين جائى مرا تنها مى‏ گذارى و از من مفارقت‏ ميكنى؟ گفت اى محمد اينجا آخرين نقطه‏ اى است كه صعود به آنرا خداى عز و جل براى من مقرر فرموده و اگر ازاينجا بالاتر آيم پر و بالم مي سوزد ،آنگاه با من وداع كرده و من پيش رفتم تا آنكه ‏كه مركب (رفرف) را پيش روي من فرو گذاشتن كه نور آفتاب را غلبه مي كرد ومن را از براق بر پشت رفرف سوار كردند و بعد از هزاران حجاب از نور به ظلمت و از ظلمت ‏به ‏نور وارد شدم تا جائيكه به عرش الهي رسيدم و چون عرش را بديدم هر چه پيش از آن ديده بودم در چشمم حقير گشت و به مقام ( قاب قوسين او ادني ) بر مسند عرش فرود آمدم .
خداي تعالي مرا مخاطب ساخته و بدون واسطه با من صحبت نمود...
و پس از اتمام مناجات باخداى تعالى باز گشتم و از همان درياهاى نور و ظلمت گذشته‏ در سدرة المنتهى به جبرئيل رسيدم و بهمراه او باز گشتم.



اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

التماس دعا



موضوعات: مهدی(عج),متفرقه,دوازده امامی,قرآن و معجزه های آن,
برچسب ها: معراج پیامبر(ص) , معراج , پیامبر(ص) , جبرئیل , براق , داستان معراج , داستان معراج پیامبر , شب معراج پیامبر , پیامبر و معراج , حضرت محمد(ص) و شب معراج , رفتن پیامب ,
[ بازدید : 2493 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ 16 / 6 / 1393 ] [ 21:18 ] [ مـحـمـد ]

مطالب مرتبط

نام :
ایمیل :
آدرس وب سایت :
متن :
:) :( ;) :D ;)) :X :? :P :* =(( :O @};- :B /:) =D> :S
کد امنیتی : ریست تصویر
ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]