خاطره زیبا


خاطره ای زیبا از یه ایرانی که تو آمریکا زندگی میکنه


توی آمریکا مراسم روضه گرفته بودیم شب اول یه سیاه پوست هم اومد روضه براش یه مترجم گذاشتیم...
شبای بعد، همین جور هی تعداد سیاهپوست ها زیاد میشد تا مجبور شدیم یه جای دیگه روهم برای مراسم بگیریم, شب آخر ۱۵۰ تا سیاهپوست گفتن که میخوان شیعه بشن! پرسیدم: برای چی میخواین شیعه بشین؟!

همه نگاه کردن به سیاهپوستی که شب اول اومده بود روضه! ازش پرسیدم: برای چی به اینا گفتی شیعه بشن؟ گفت: شب اول یه تیکه از روضه جون رو خوندی( غلام سیاه امام حسین) همونی که وقتی امام حسین سرش رو گذاشت روی پای خودش، سه بار سرش رو انداخت و گفت: جایی که سر علی اکبر بوده جای سر جون نیست!!؟ ولی امام حسین سرش رو گذاشت روی پاهاش و جون شهید شد..

من رفتم به این سیاهپوستا گفتم: بیایید که دینی رو پیدا کردم که توش سیاه و سفید فرقی نداره...

فدای ارباب حسین که هرکس پای روضه اش بیاد یه جوری میکشدش تو راه.



موضوعات: متفرقه,
برچسب ها: امام حسین , سیاه پوست , روضه , شیعه ,
[ بازدید : 513 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ 17 / 6 / 1393 ] [ 6:03 ] [ مـحـمـد ]

مطالب مرتبط

نام :
ایمیل :
آدرس وب سایت :
متن :
:) :( ;) :D ;)) :X :? :P :* =(( :O @};- :B /:) =D> :S
کد امنیتی : ریست تصویر
ساخت وبلاگ تالار درمان قطعی خروپف اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]