مکالمه مرد روستایی با تلفن بیمارستان!
این داستان رو اون آقایانی بخوانند که هیچ ارزشی به همسرشان قائل نیستند در صورتی که همسرانشان بیشتر از خودشان برای بقای کانون خانواده تلاش می کنند و بدون همسر هیچی نیستند
از لحظه ای که در یکی از اتاق های بیمارستان بستری شده بودم، زن و شوهری در
تخت روبروی من مناقشه بی پایانی را ادامه می دادند. زن می خواست از
بیمارستان مرخص شود و شوهرش میخواست او همان جا بماند. از حرفهای
پرستارها متوجه شدم که زن یک تومور دارد و حالش بسیار وخیم است. در بین
مناقشه این دو نفر کم کم با وضیعت زندگی آنها آشنا شدم.
یک خانواده روستائی ساده بودند با دو بچه. دختری که سال گذشته وارد دانشگاه
شده و یک پسر که در دبیرستان درس میخواند و تمام ثروتشان یک مزرعه کوچک،
شش گوسفند و یک گاو بود. در راهروی بیمارستان یک تلفن همگانی بود و ...(بقیه در ادامه مطلب)
موضوعات: متفرقه,
برچسب ها: علاقه به همسر , داستان , پند , داستان های پند آموز , داستان مکالمه مرد روستایی , داستان های زیبا , اگر بد اخلاقی این داستان را بخوان , عشق به همسر , داستان ع ,
[ بازدید : 942 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]
ادامه مطلب