شما در حال مشاهده نسخه موبایل وبلاگ

کاش این جمعه بیایی

هستید، برای مشاهده نسخه اصلی [اینجا] کلیک کنید.

نامه امام زمان (عج) به شیخ مفید

نامه امام زمان (عج) به شیخ مفید

آیت الله خامنه ای

رهبر عزیزم امیدوارم که همیشه سلامت باشی



رهبر عزیز انقلاب اسلامی ایران


خیلی دوستت دارم و همین طور گوش به فرمان تو.

علائم ظهور حضرت مهدی (عج) در آخرالزمان

علائم ظهور

امام صادق (عليه السلام) به يکى از ياران خود فرمود:

1- هر گاه ديدى که: حق بميرد وطرفدارانش نابود شوند.

2- وديدى که: ظلم وستم فراگير شده است.

3- وديدى که: قرآن فرسوده وبدعت هايى از روى هوا وهوس، در مفاهيم آن آمده است.

4- وديدى که: دين خدا (عملا) تو خالى شده، همانند ظرفى که آن را واژگون سازند!

5- وديدى که: طرفداران واهل باطل بر اهل حق پيشى گرفته اند.

6- وديدى که: کارهاى بد آشکار شده واز آن نهى نمى شود وبدکاران بازخواست نمى شوند.

7- وديدى که: مردان به مردان وزنان به زنان اکتفا کنند.

8- وديدى که: افراد (به ظاهر) با ايمان سکوت کرده وسخنشان را نمى پذيرند.

9- وديدى که: شخص بدکار دروغ گويد، وکسى دروغ ونسبت نارواى او را رد نمى کند. (بقیه در ادامه مطلب)


علائم ظهور


علايم و نشانه هاى ظهور حضرت مهدى چيست؟

چنان که پيشتر بيان شد، وقت ظهور امام مهدى (عجل الله فرجه) براى هيچ کس جز خداوند متعال معلوم نيست، وکسانى که وقت ظهور را تعيين نمايند، دروغگو شمرده شده اند. ولى علايم ونشانه هاى بسيارى براى ظهور آن حضرت در کتابهاى حديث ثبت شده است که ذکر تمام آنها از حوصله اين کتاب خارج مى باشد.

علايم ظهور به دو دسته کلى تقسيم مى شوند: علايم حتمى وعلايم غير حتمى. چنانکه فضيل بن يسار از امام باقر (عليه السلام) روايت کرده که فرمود: (نشانه هاى ظهور دو دسته است: يکى نشانه هاى غير حتمى وديگر نشانه هاى حتمى، خروج سفيانى از نشانه هاى حتمى است که راهى جز آن نيست). (1)

منظور از علايم حتمى آن است که به هيچ قيد وشرطى مشروط نيست وقبل از ظهور بايد واقع شود. ومقصود از علايم غير حتمى آن است که حوادثى به طور مطلق وحتم از نشانه هاى ظهور نيست، بلکه مشروط به شرطى است که اگر آن شرط تحقق يابد مشروط نيز محقق مى شود، واگر شرط مفقود شود مشروط نيز تحقق نمى يابد. ولذا مسلم است علايمى که در مورد حتمى بودن آنها نصى نداشته باشيم، احتمال رخ دادن آنها نيز وجود دارد.

واما علايم غير حتمى بسيارند که به يک روايت، از امام صادق (عليه السلام) اکتفا مى کنيم، در اين روايت چنان روى علايم ومفاسد انگشت گذارده شده که گويى اين پيشگويى، مربوط به 13 يا 14 قرن پيش نيست، بلکه مربوط به همين قرن است؛ وامروز که بسيارى از آنها را با چشم خود مى بينيم قبول مى کنيم که براستى معجزه آساست.

امام صادق (عليه السلام) به يکى از ياران خود فرمود:

1- هر گاه ديدى که: حق بميرد وطرفدارانش نابود شوند.

2- وديدى که: ظلم وستم فراگير شده است.

3- وديدى که: قرآن فرسوده وبدعت هايى از روى هوا وهوس، در مفاهيم آن آمده است.

4- وديدى که: دين خدا (عملا) تو خالى شده، همانند ظرفى که آن را واژگون سازند!

5- وديدى که: طرفداران واهل باطل بر اهل حق پيشى گرفته اند.

6- وديدى که: کارهاى بد آشکار شده واز آن نهى نمى شود وبدکاران بازخواست نمى شوند.

7- وديدى که: مردان به مردان وزنان به زنان اکتفا کنند.

8- وديدى که: افراد (به ظاهر) با ايمان سکوت کرده وسخنشان را نمى پذيرند.

9- وديدى که: شخص بدکار دروغ گويد، وکسى دروغ ونسبت نارواى او را رد نمى کند.

10- وديدى که: بچه ها، به بزرگان احترام نمى گذارند.

11- وديدى که: قطع پيوند خويشاوندى شود.

12- وديدى که: بدکار را ستايش کنند واو شاد شود وسخن بدش به او برنگردد.

13- وديدى که: نوجوان پسر، همان کنند که زنان مى کنند.

14- وديدى که: زنان با زنان ازدواج نمايند.

15- وديدى که: انسانها اموال خود را در غير اطاعت خدا مصرف مى کنند وکسى مانع نمى شود.

16- وديدى که: افراد با ديدن کار وتلاش نامناسب مؤمن، به خدا پناه مى برند.

17- وديدى که: مداحى دروغين از اشخاص، زياد شود.

18- وديدى که: همسايه همسايه خود را اذيت مى کند واز آن جلوگيرى نمى شود.

19- وديدى که: کافر به خاطر سختى مؤمن، شاد است.

20- وديدى که: شراب را آشکارا مى آشامند وبراى نوشيدن آن کنار هم مى نشينند واز خداوند متعال نمى ترسند.

21- وديدى که: کسى که امر به معروف مى کند خوار وذليل است.

22- وديدى که: آدم بدکار در آنچه آن را خداوند دوست ندارد، نيرومند ومورد ستايش است.

23- وديدى که: اهل قرآن ودوستان آنها خوارند.

24- وديدى که: راه نيک بسته وراه بد باز است.

25- وديدى که: خانه کعبه تعطيل شده، وبه تعطيلى آن دستور داده مى شود.

26- وديدى که: انسان به زبان مى گويد ولى عمل نمى کند.

27- وديدى که: مؤمن، خوار وذليل شمرده شود.

28- وديدى که: بدعت وزنا آشکار شود.

29- وديدى که: مردم به شهادت وگواهى ناحق اعتماد کنند.

30- وديدى که: حلال، حرام شود وحرام، حلال گردد.

31- وديدى که: دين بر اساس ميل اشخاص معنى شود، وکتاب خدا واحکام آن تعطيل گردد.

32- وديدى که: جرات بر گناه آشکار شود وديگر کسى براى انجام آن منتظر تاريکى شب نگردد.

33- وديدى که: مؤمن نتواند نهى از منکر کند مگر در قلبش.

34- وديدى که: ثروت بسيار زياد در راه خشم خدا خرج گردد.

35- وديدى که: سردمداران به کافران نزديک شوند واز نيکوکاران دور شوند.

36- وديدى که: واليان در قضاوت رشوه بگيرند.

37- وديدى که: پستهاى مهم واليان بر اساس مزايده است نه بر اساس شايستگى.

38- وديدى که: مردم را از روى تهمت ويا سوء ظن بکشند.

39- وديدى که: مرد به خاطر همبسترى با همسران خود مورد سرزنش قرار گيرد.

40- وديدى که: زن بر شوهر خود مسلط شود وکارهايى که مورد خشنودى شوهر نيست انجام مى دهد وبه شوهرش خرجى مى دهد.

41- وديدى که: سوگندهاى دروغ به خدا بسيار گردد.

42- وديدى که: آشکارا قمار بازى مى شود.

43- وديدى که: مشروبات الکلى بطور آشکار بدون مانع خريد وفروش مى شود.

44- وديدى که: مردم محترم توسط کسى که مردم از سلطنتش ترس دارند، خوار شوند.

45- وديدى که: نزديکترين مردم به فرمانداران آنانى هستند که به ناسزاگويى به ما خانواده عصمت (عليه السلام) ستايش شوند.

46- وديدى که: هر کس ما را دوست دارد او را دروغگو خوانده وگواهى اش را قبول نمى کنند.

47- وديدى که: در گفتن سخن باطل ودروغ با همديگر رقابت کنند.

48- وديدى که: شنيدن سخن حق بر مردم سنگين است ولى شنيدن باطل بر ايشان آسان است.

49- وديدى که: همسايه از ترس زبان به همسايه احترام مى کند.

50- وديدى که: حدود الهى تعطيل شود وطبق هوى وهوس عمل شود.

51- وديدى که: مسجدها طلا کارى (زينت داده) شود.

52- وديدى که: راستگوترين مردم نزد آنها مفتريان دروغگو است.

53- وديدى که: بدکارى آشکار شده وبراى سخن چينى کوشش مى شود.

54- وديدى که: ستم وتجاوز شايع شده است.

55- وديدى که: غيبت، سخن خوش آنها شود وبعضى بعض ديگر را به آن بشارت کنند.

56- وديدى که: حج وجهاد براى خدا نيست.

57- وديدى که: سلطان به خاطر کافر، شخص مؤمن را خوار کند.

58- وديدى که: خرابى بيشتر از آبادى است.

59- وديدى که: معاش انسان از کم فروشى به دست مى آيد.

60- وديدى که: خونريزى آسان گردد.

61- وديدى که: مرد به خاطر دنيايش رياست مى کند.

62- وديدى که: نماز را سبک شمارند.

63- وديدى که: انسان ثروت زيادى جمع کرده، ولى از آغاز آن تا آخر، زکاتش را نداده است.

64- وديدى که: قبر مردها را بشکافند وآنها را اذيت کنند.

65- وديدى که: هرج ومرج بسيار است.

66- وديدى که: مرد روز خود را با مستى به شب مى رساند، وشب خود را نير به همين منوال به صبح برساند وهيچ اهميتى به برنامه مردم ندهد.

67- وديدى که: با حيوانات آميزش مى شود.

68- وديدى که: مرد به مسجد (محل نماز) مى رود وقتى برمى گردد لباس در بدن ندارد (لباسش را دزديده اند).

69- وديدى که: حيوانات همديگر را بدرند.

70- وديدى که: دلهاى مردم سخت وديدگانشان خشک وياد خدا برايشان گران است.

71- وديدى که: بر سرکسبهاى حرام آشکارا رقابت کنند.

72- وديدى که: نماز خوان براى خودنمايى نماز مى خواند.

73- وديدى که: فقيه براى دين خدا فقه نمى آموزد وطالب حرام ستايش واحترام مى گردد.

74- وديدى که: مردم در اطراف قدرتمندانند.

75- وديدى که: طالب حلال، مذمت وسرزنش مى شود وطالب حرام، ستايش واحترام مى گردد.

76- وديدى که: در مکه ومدينه کارهايى مى کنند که خدا دوست ندارد وکسى از آن جلوگيرى نمى کند، وهيچ کس بين آنها وکارهاى بدشان مانع نمى شود.

77- وديدى که: آلات موسيقى ولهو در مدينه ومکه آشکار گردد.

78- وديدى که: مرد سخن حق گويد وامر به معروف ونهى از منکر کند، ولى ديگران او را از اين کار بر حذر مى دارند.

79- وديدى که: مردم به همديگر نگاه مى کنند، واز مردم بدکار پيروى نمايند.

80- وديدى که: راه نيک خالى وراه رونده ندارد.

81- وديدى که: مرده را مسخره کنند وکسى براى او اندوهگين نشود.

82- وديدى که: سال به سال بدعت وبديها بيشتر شود.

83- وديدى که: مردم وجمعيتها جز از سرمايه داران پيروى نکنند.

84- وديدى که: به فقير چيزى را دهند که برايش بخندند، ولى در راه غير خدا ترحم است.

85- وديدى که: علايم آسمانى آشکار شود وکسى از آن نگران نشود.

86- وديدى که: مردم مانند حيوانات در انظار يکديگر عمل جنسى به جا مى آورند وکسى از ترس مردم از آن جلوگيرى نمى کند.

87- وديدى که: انسان در راه غير خدا بسيار خرج کند، ولى در راه خدا از اندک هم مضايقه دارد.

88- وديدى که: عقوق پدر ومادر رواج دارد وفرزندان هيچ احترامى براى آنها قائل نيستند بلکه نزد فرزند از همه بدترند.

89- وديدى که: زنها بر مسند حکومت بنشينند وهيچ کارى جز خواسته آنها پيش نرود.

90- وديدى که: پسر به پدرش نسبت دروغ بدهد، وپدر ومادرش را نفرين کند واز مرگشان شاد گردد.

91- وديدى که: اگر روزى بر مردى بگذرد، ولى او در آن روز گناه بزرگى مانند بدکارى، کم فروشى وزشتى انجام نداده ناراحت است.

92- وديدى که: قدرتمندان، غذاى عمومى مردم را احتکار کنند.

93- وديدى که: اموال حق خويشان پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) (خمس) در راه باطل تقسيم گردد وبا آن قمار بازى وشرابخوارى شود.

94- وديدى که: به وسيله شراب بيمار را مداوا وبراى بهبودى آن را تجويز کنند.

95- وديدى که: در امر بمعروف ونهى از منکر وترک دين بى تفاوت ويکسانند.

96- وديدى که: سر وصداى منافقان برپا، اما صداى حق طلبان خاموش است.

97- وديدى که: براى اذان ونماز مزد مى گيرند.

98- وديدى که: مسجدها پر است از کسانى که از خدا نترسند وغيبت هم نمايند.

99- وديدى که: خورندگان اموال يتيمان ستوده شوند.

100- وديدى که: قاضيان بر خلاف دستور خداوند قضاوت کنند.

101- وديدى که: استانداران از روى طمع، خائنان را امين خود قرار دهند.

102- وديدى که: فرمانراوايان، ميراث مستضعفان را در اختيار بدکاران از خدا بى خبر قرار دهند.

103- وديدى که: بر روى منبرها از پرهيزکارى سخن مى گويند، ولى گويندگان آن پرهيزکار نيستند.

104- وديدى که: صدقه را با وساطت ديگران، بدون رضاى خداوند وبه خاطر درخواست مردم بدهند.

105- وديدى که: وقت (اول) نمازها را سبک بشمارند.

106- وديدى که: هم وهدف مردم شکم وشهوتشان است.

107- وديدى که: دنيا به آنها روى کرده است.

108- وديدى که: نشانه هايى برجسته حق ويران شده است؛ در اين وقت خود را حفظ کن واز خدا بخواه که از خطرات گناه نجاتت بدهد. (2)

اين بود روايت صادق (عليه السلام) که به ذکر گوشه اى از مفاسد جهان در آستانه قيام وانقلاب بزرگ حضرت مهدى (عجل الله فرجه) فراگير خواهد شد. چنانکه اين مفاسد در جوامع کنونى بخصوص جامعه غرب مشهود است. البته روايات بسيارى در اين زمينه وجود دارد که علاقمندان مى توانند به کتابهاى مربوط مراجعه فرمايند.

واما (علايم حتمى الوقوع) ظهور با استفاده از روايات معصومين عليهم السلام، بدين ترتيب است: امام صادق (عليه السلام) فرمود: (پيش از ظهور قائم (عجل الله فرجه) پنج نشانه حتمى است: يمانى، سفيانى، صيحه آسمانى، قتل نفس زکيه، وفرو رفتن در بيابان). (3)

ونيز، هم او فرموده است: (وقوع ندا از امور حتمى است، وسفيانى از امور حتمى است، ويمانى از امور حتمى است، وکشته شدن نفس زکيه از امور حتمى است، وکف دستى که از افق آسمان بيرون مى آيد از امور حتمى است).

واضافه نمود: (ونيز وحشتى در ماه رمضان است که خفته را بيدار کند وشخص بيدا را به وحشت انداخته ودوشيزگان پرده نشين را از پشت پرده بيرون مى آورد). (4)

وامير المؤمنين (عليه السلام) از رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) روايت نموده که فرموده: (ده چيز است که پيش از قيامت حتما به وقوع خواهد پيوست: سفيانى، دجال، دخان، دابه، خروج قائم، طلوع خورشيد از مغرب، نزول عيسى، خسوف در مشرق، خسوف در جزيره العرب، وآتشى که از مرکز عدن شعله مى کشد ومردم را به سوى بيابان محشر هدايت مى کند). (5)

وامام محمد باقر (عليه السلام) فرموده است: (در کوفه، پرچمهاى سياهى که از خراسان بيرون آمده است، فرود مى آيد، ووقتى مهدى (عليه السلام) ظاهر شد براى بيعت گرفتن به سوى آن مى فرستد). (6)

پي نوشته ها :

(1) غيبت نعمانى، با ترجمه غفارى، باب 18، ص 429.

(2) بحار الانوار، علامه مجلسى، ج 52، ص 256-260، با اندکى تلخيص در متن.

(3) کمال الدين وتمام النعمه، شيخ صدوق، ص 650.

(4) غيبت نعمانى، با ترجمه غفارى، باب 14، ص 365.

(5) بحار الانوار، علامه مجلسى، ج 52، ص 209. غيبت شيخ طوسى، ص 267.


برای تعجیل در فرج صلواتی بفرستید لطفا

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

تاکید امام زمان (عج) به نماز شب

نماز شب

در مفاتیح الجنان آمده است که امام زمان(ع) سه بار به سید رشتی فرمودند: نافله، نافله، نافله و مقصود، نماز شب است، همچنین سه مرتبه فرمودند: عاشورا،عاشورا،عاشورا، که مقصودشان زیارت عاشورا است و سه مرتبه فرمودند: جامعه، جامعه، جامعه ، که مقصودشان زیارت جامعه کبیره است. داستان سید رشتی را قبل از زیارت جامعه در مفاتیح الجنان مطالعه کنید که حضرت ولی عصر(ع) در تشرفی به ایشان آن توصیه ها را دارد. (بقیه در ادامه مطلب)

نماز شب

در مفاتیح الجنان آمده است که امام زمان(ع) سه بار به سید رشتی فرمودند: نافله، نافله، نافله و مقصود، نماز شب است، همچنین سه مرتبه فرمودند: عاشورا،عاشورا،عاشورا، که مقصودشان زیارت عاشورا است و سه مرتبه فرمودند: جامعه، جامعه، جامعه ، که مقصودشان زیارت جامعه کبیره است. داستان سید رشتی را قبل از زیارت جامعه در مفاتیح الجنان مطالعه کنید که حضرت ولی عصر(ع) در تشرفی به ایشان آن توصیه ها را دارد. سید رشتی درراه حج است که از کاروان عقب می ماند و راه را گم می کند، در این موقع به محضر امام زمان (ع) مشرف می شود. نکته ی ظریف در این تشرف این است که اگر راه را گم کرده باشید زیارت عاشورا را بخوانید تا راه را پیدا کنید، جامعه کبیره ونماز شب بخوانید تا مسیر حق را ببینید و در صراط مستقیم بیفتید. ای کسی که راهت را در دنیا گم کرده ای! نماز شب بخوان، زیارت عاشورا وجامعه کبیره بخوان تا راه را بیابی. ازآقای بهجت سوال شد برای توفیق پیدا کردن به نماز شب ونماز صبح به جماعت چه کنیم؟ ایشان فرمودند: در اوقات توفیق، مصامحه نکنیم تا درسایر اوقات موفق شویم. این همان توفیق است؛ شمار کار خوب انجام دهید و آن کارخوب، توفیق را تولید می کند. ان شاءالله خداوند لطف ورحمت خودرا شامل حال ما کند. خدایا! توفیق خواندن نماز شب را به ما ارزانی بفرما! خدایا! توفیق هم سنخ شدن با پیغمبر اکرم وائمه هدی صلوات الله علیهم اجمعین رابه ماعنایت بفرما!منبع: کتاب پرده نشین(شرح کلمات عرفانی، اخلاقی حضرت آیت الله بهجت)،ص 161



اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

فضیلت نماز شب


فضیلت نماز شب


فضیلت نماز شب

از قرآن كریم درباره فضایل نماز شب:

خداوند متعال در آیه هفتاد و نهم سوره اسراء فرموده است برخی از شب را بیدار و متهجد باش و نماز شب مخصوص توست. باشد كه خدایت به مقام محمود(شفاعت) مبعوث گرداند. و همچنین در سوره مزمل آیه 1 می فرماید: ای جامه خواب به خود پیچیده به هنگام شب بر خیز.

سوره فرقان آیه 64 آنان كه در حال قیام و سجده شب را سحر كنند.

سوره سجده آیه 16: پهلوهایشان از رختخوابها جدا می گردد پروردگارشان را در حال ترس و امید می خوانند.

سوره ذاریات آیه 18: مقدار كمی از شب را می خوابند و سحرها استغفار می كنند.(بقیه در ادامه مطلب)

فضیلت نماز شب


فضیلت نماز شب

از قرآن كریم درباره فضایل نماز شب:

خداوند متعال در آیه هفتاد و نهم سوره اسراء فرموده است برخی از شب را بیدار و متهجد باش و نماز شب مخصوص توست. باشد كه خدایت به مقام محمود(شفاعت) مبعوث گرداند. و همچنین در سوره مزمل آیه 1 می فرماید: ای جامه خواب به خود پیچیده به هنگام شب بر خیز.

سوره فرقان آیه 64 آنان كه در حال قیام و سجده شب را سحر كنند.

سوره سجده آیه 16: پهلوهایشان از رختخوابها جدا می گردد پروردگارشان را در حال ترس و امید می خوانند.

سوره ذاریات آیه 18: مقدار كمی از شب را می خوابند و سحرها استغفار می كنند.


فضائل نماز شب از كلمات ائمه معصومین(ع):

1- رسول اكرم(ص) در مورد نماز شب فرمودند: هنگامی كه بنده ای از بستر خواب نوشین خود در حالی كه چشمانش خواب آلوده است بر می خیزد تا خدای خود را با نماز شب گذاردن خشنود كند خدایش به او بر فرشتگان خویش مباهات می كند و می فرماید آیا این بنده مرا می بینید كه از بستر خود برای نمازی كه بر او واجب نكرده ام برخاسته است گواه باشید كه او را آمرزیدم و همان حضرت فرموده اند آن كسی كه نماز شب می خواند اگر تصور كند روز گرسنه و بدون روزی می ماند یاوه پنداشته است.


2- امام رضا(ع) در مورد فضیلت نماز شب فرمودند: بر شما باد به نماز شب. هیچ بنده مؤمنی در آخر شب بر نمی خیزد و هشت ركعت نماز و دو ركعت نماز شفع و یك ركعت وتر را نمی گذارد و هفتاد مرتبه در دعای دست خود استغفار نمی كند مگر این كه خدایش او را از عذاب گور و عذاب دوزخ پناه می دهد و عمرش را می افزاید و روزیش را فراخ می دارد و سپس فرمود همانا خانه هایی كه در آن نماز شب خوانده می شود،‌ پرتو آن برای مردم آسمانها همچون پرتو ستارگان برای اهل زمین است و می درخشد.


3- امام صادق(ع) در مورد فضیلت نماز شب فرمودند: یكی از جمله اموری كه خداوند آن را وسیله شادمانی روح و نشاط قلبی مؤمن قرار داده است نماز شب می‏باشد.


4- حضرت علی(ع)در مورد فضیلت نماز شب فرمودند: نماز شب موجب خشنودی خداوند و محبت فرشتگان و نسبت پیامبران و نور معرفت و پایه ایمان و راحت ابدان و خشم شیطان و اسلحه بر علیه دشمنان و اجابت دعاها و قبولی اعمال و بركت روزی و شفاعت نزد ملك الموت و چراغ قبر و زیرانداز انسان در قبر و پاسخگویی نكیر و منكر و انیس و مونس انسان در قبر می باشد و در قیامت حائل بین او و آتش و وسیله سنگینی میزان اعمال و حكم عبور بر صراط و كلید بهشت می باشد.


5- امام صادق(ع) در مورد فضیلت نماز شب فرمودند: به سلیمان دیلمی فرموده است. ای سلیمان دست از شب خیزی بر مدار كه مغبون آن كسی است كه از قیام به هنگام شب محروم بماند.


6- رسول اكرم(ص): چون آخر شب فرا رسید خداوند سبحان فرماید آیا دعا كنندای هست تا اجابتش كنم؟ آیا سؤال كننده و خواهنده ای هست كه خواسته اش را بدهم؟ آیا استغفار كننده ای هست تا او را بیامرزم؟ آیا توبه كننده ای هست تا توبه اش را بپذیرم؟


نماز شب,طریقه خواندن نماز شب,کیفیت نماز شب,طریقه نماز شب,فضیلت نماز شب,نحوه خواندن نماز شب

نماز شب

7- امام صادق(ع): بر شما باد به گزاردن نماز شب كه سنت پیامبر شما و آیین نیكوكاران پیش از شما و وسیله بیرون راندن بیماری از تن شماست.


8- امام محمد باقر(ع) در مورد فضیلت نماز شب فرمودند: محرومیت از نماز شب در اثر گناه است.


9- رسول اكرم(ص) فرمودند: بزرگواران امت من حاملان قرآن و شب زنده داران هستند.


10- رسول اكرم(ص): هركس نماز شب بگذارد چهره اش در روز زیبا و درخشان است.


11- رسول اكرم(ص): دو ركعت نماز در وسط شب از دنیا و مافیها نزد من محبوب تر است.


آثار نماز شب در روایات:

امام صادق (ع) فرمود: نماز شب صورت را زیبا و خلق را نیکو و انسان را خوشبو می کند، تنماز شب رزق را زیاد و قرض را ادا می کند و اندوه را برطرف می سازد و چشم را جلا می دهد.

پیامبر عظیم الشأن اسلام فرمود: نماز شب وسیله ای است برای خوشنودی خدا و دوستی ملائکه، نماز شب سنت و روش پیامبران و نور معرفت و ریشه ایمان می باشد.نماز شب بدن را آرامش می دهد و شیطان را خشمگین می کند سلاحی بر علیه دشمنان و وسیله ای است برای اجابت دعا و قبول شدن اعمال،نماز شب روزی انسان را توسعه می دهد شفیع بین ملک الموت و نمازگزار می شود، چراغ و فرش قبر و جواب (دو فرشته) منکر و نکیر می باشد. در قبر تا قیامت مونس و زائر نمازگزار خواهد بود نماز بر سرش سایه می افکند، تاجی برسرش و لباسی بر بدنش می گردد، نور پیش رویش حائل بین او و آتش دوزخ خواهد بود، برای مؤمن حجتی است نزد خدا و وسیله سنگین شدن میزان اعمال و حکم عبور بر صراط و کلید بهشت می باشد زیرا نماز تکبیر است و حمد و ستایش و تسبیح و تمجید و تقدیس و تعظیم و قرائت و دعا و البته بهترین اعمال خواندن نماز در اول وقت آن است.(بحار ج 87 ص 153،بحار الأنوار ج 87 ص 161، خودسازی تهذیب و تزکیه، ابراهیم امینی ص 279.)


طرز خواندن نماز شب:

نماز شب یازده ركعت می باشد: چهار دو ركعت مانند نماز صبح و دو ركعت نماز شفع كه در ركعت اول بعد از حمد (قل اعوذ برب الناس) و در ركعت دوم (قل اعوذو برب الفلق) و یا هر سوره ای كه بخواند و اما نماز وتر كه یك ركعت است بعد از حمد سه مرتبه (قل هو الله احد) و بعد دعای دست كه در آن چهل مؤمن را دعا نموده هركس كه می خواهد. پدر باشد یا مادر؛ دوست باشد یا برادر؛ زنده باشد یا مرده به این نحو (اللهم اغفر ... فلانی) و به جای فلانی نام مؤمن یا مؤمنه ای برده شود و اگر چهل مؤمن در نظر نیست بطور جمع دعا كند و چهل مرتبه بگوید: (اللهم اغفر للمؤمنین و المومنات) كه می توان با انگشتان خود بشمارد یا دست چپ را به صورت قنوت نگهدارد و با دست راست با تسبیح بشمارد و بعد از آن همان طور كه ایستاده هفتاد مرتبه بگوید: (استغفر الله ربی و اتوب الیه) و بعد هفت مرتبه بگوید: (هذا مقام العائذ بك من النار) این مقام پناه بردن به تو از آتش و معنی این دعا است. بعد سیصد مرتبه بگوید (العفو العفو) كه سه دور تسبیح می شود و گناهانش را به خاطر بیاورد و بعد اگر خواهد دعای دیگری در قنوت بخواند و گرنه به ركوع و بعد دو سجده را انجام دهد و سلام گوید این بود كیفیت نماز شب و بعد از چند شب برای انسان خیلی ساده خواهد شد بنابر این نماز شب با آن همه ثواب و فضیلت اعجاب انگیز كه دارد از نظر اصل عمل بسیار آسان است و در هر حال هم می شود خواند مثلاً‌ نشسته و یا در حال راه رفتن به طوری كه اگر در اتوبوس نشسته اید می توانید نماز شب را بخوانید و ركوع و سجود را با حركت پلك چشم انجام دهد.


چند نكته مهم در مورد خواندن نماز شب:

كسانی كه نماز شب می خوانند باید شب مقدار كمی شام بخورند كه سبك باشند تا بتوانند به راحتی برای نماز شب بیدار شوند ،‌چون معده پر، سبب سنگینی و كسالت خواهد شد و همچنین شبها كمی زودتر بخواند تا سحر با نشاط بیشتر با معبود خود گفت و گو كنند و چون عمل بسیار پر فضیلت است شیطان تا بتواند انسان را از انجام آن مأیوس می كند.


وقت نماز شب:

خواندن نماز شب هر چه به اذان صبح نزدیكتر باشد بهتر است مثلاً یك ساعت قبل از اذان صبح و اگر انسان شبی موفق به خواندن نماز شب نشد می تواند در روز و یا بعد از نماز صبح قضا كند همان ثواب را خواهد برد چنانچه پیامبراكرم(ص) می فرماید كه خدا مباهات می كند به بنده ای كه نماز شب را در روز قضا كند و می فرماید ای فرشتگان من بنده من قضا می كند چیزی را كه بر او واجب نكرده ام، گواه باشید كه من او را آمرزیدم.

پس ان شاءالله از امشب ساعتها را كوك كرده و هرگز نخواهیم گذاشت شیطان این توفیق بزرگ را از ما بگیرد و همچنین از دعا برای فرج مولایمان امام زمان (عج) فراموش نخواهیم كرد.

منبع:بیتوته

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

التماس دعا

کیفیت و نحوه ی خواندن نماز شب


نماز شب

خداوند متعال در آیه هفتاد و نهم سوره اسراء فرموده است برخی از شب را بیدار و متهجد باش و نماز شب مخصوص توست. باشد كه خدایت به مقام محمود(شفاعت) مبعوث گرداند. و همچنین در سوره مزمل آیه 1 می فرماید: ای جامه خواب به خود پیچیده به هنگام شب بر خیز.

سوره فرقان آیه 64 آنان كه در حال قیام و سجده شب را سحر كنند.

سوره سجده آیه 16: پهلوهایشان از رختخوابها جدا می گردد پروردگارشان را در حال ترس و امید می خوانند.

سوره ذاریات آیه 18: مقدار كمی از شب را می خوابند و سحرها استغفار می كنند.

نحوه ی خواندن نماز شب در ادامه مطلب


نماز شب

كيفيت نماز شب (نوع اول)
نماز شب يازده‌ ركعت است: چهار تا دو ركعت (مثل نماز صبح) به نيت نماز شب و يك نماز دو ركعت به نيت نماز شَفْعْ و يك نماز يك ركعتي به نيت نماز وَتْر
-نيت: دو ركعت نماز شب مي‌خوانم قُربة اِلي الله
- در ركعت اول: يك بار سوره حمد + يك بار سوره قول هو الله احد + ركوع + سجده
- در ركعت دوم: يك بار سوره حمد + يك بار سوره قول هو الله احد + قنوت + ركوع + سجده + تشهد + سلام.
(نماز شبي كه در قست بالا آمده است را چهار بار تكرار كنيد كه جمعاً هشت ركعت نماز شب مي‌شود).
در حديثي آمده: خواندن تسبيحات فاطمه زهرا (سلام الله عليها) از هزار ركعت نماز مستحب، نزد خداوند بهتر است).
كيفيّت نماز شب به صورت مفصّل
چون از خواب برخاستيد، سجده كنيد براى خداوند تعالى و نيكو است در اين حال يا در حال برداشتن سر از سجده بگويد: (اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى اَحْيانى بَعْدَ ما اَماتَنى وَ اِلَيْهِ النُّشُورُ اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى رَدَّ عَلَىَّ رُوحى لاَِحْمَدَهُ وَ اَعْبُدَهُ).
و چون برخاستيد و ايستايد بگوييد:
(اَللّهُمَّ اَعِنّى عَلى هَوْلِ الْمُطَلَّعِ وَ وَسِّعُ عَلَىَّ الْمَضْجَعَ وَارْزُقْنى خَيْرَ ما بَعْدَ الْمُوتِ).
و چون صداى خروس شنيديد بگويد:
(سُبُّوْحٌ قُدُّوْسٌ رَبُّ الْمَلائِكَةِ وَ الرُّوْحِ سَبَقَتْ رَحْمَتُكَ غَضَبَكَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ عَمِلْتُ سُوَّْءً وَ ظَلَمْتُ نَفْسى فَاغْفِرْلى اِنَّهُ لا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ اِلاّ اَنْتَ فَتُبْ عَلَىَّ اِنَّكَ اَنْتَ التَّوّابُ الرَّحيمُ).
و چون نگاه كنيد به اطراف آسمان بخوانيد:
(اَللّهُمَّ اِنَّهُ لا يُوارى مِنْكَ لَيْلٌ ساجٍ وَ لا سَماَّءٌ ذاتُ اَبْراجٍ وَ لا اَرْضٌ ذاتُ مِهادٍ وَلا ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ وَلا بَحْرٌ لُجِّىُّ تُدْلِجُ بَيْنَ يَدَىِ الْمُدْلِجِ مِنْ خَلْقِكَ تُدْلِجُ الرَّحْمَةَ عَلى مَنْ تَشاءُ مِنْ خَلْقِكَ تَعْلَمُ خائِنَةَ الاْ عْيُنِ وَ ما تُخْفِى الصُّدُوْرُ غارَتِ النُّجُوْمُ وَ نامَتِ الْعُيُونُ وَ اَنْتَ الْحَىُّ الْقَيُّومُ لاتَاْخُذُكَ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ سُبْحانَ اللّهِ رَبِّ الْعالَمينَ وَ اِلهِ الْمُرْسَلينَ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ).
پس بخواند پنج آيه آل عمران:
(اِنَّ فى خَلْقِ السَّمواتِ وَ الاَْرضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لاََّياتٍ لاُِولِى الاَْلْبابِ الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللّهَ قِياماً وَ قُعُوداً و َعَلى جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فى خَلِقِ السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ رَبَنّا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النّارِ رَبَّنا اِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النّارَ فَقَدْ اَخْزَيْتُهُ وَ ما لِلظّالِمينَ مِنْ اَنْصارٍ رَبَّنا اِنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً يُنادى لِلاْيمانِ اَنْ امِنُوْا بِرَبِّكُمْ فَامَنّا رَبَنّا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَكَفِّرْ عَنّا سَيِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الاَْبْرارِ رَبَّنا وَ اتِنا ما وَعَدْتَنا عَلى رُسُلِكَ وَ لاتُخْزِنا يَوْمَ الْقِيامَةِ اِنَّكَ لاتُخْلِفُ الْميعادَ).
دندانهايتان را مسواك بزنيد، و بعد از آن وضو بگيريد و خود را خوشبو سازيد، پس برخيزد به نماز شب.
ابتدا شروع مى‌كنيد به هشت ركعت نماز شب و بعد از هر دو ركعت، سلام مى‌دهيد، و خوبست كه در دو ركعت اوّل بعد از حمد سى مرتبه توحيد بخواند، (كه در دو ركعت مجموعاً شصت مرتبه توحيد خوانده شود) از اثرات ثواب آن اين است كه: تا منصرف شود از نماز نبوده باشد ميان او و خداى عزّوجلّ هيچ گناهى.
و يا آنكه در ركعت اوّل آن توحيد و در ركعت دوّم (قُلْ يا اَيُّهَا الْكافِرُونَ) را بخواند.
در شش ركعت ديگر حمد و هر سوره كه خواهد بخواند و كافى است حمد و (قُلْ هُوَ اللّه اَحَدْ) در هر ركعتى.
و چنانكه سنّت است قنوت در نمازهاى واجبى، در هر ركعت دوّمى از نافله‌ها نيز سنّت است.
و كافى است در قنوت سه بار (سُبْحانَ اللّهِ) گفتن.
و يا آنكه گفته شود: (اَللّهُمَّ اغْفِرْلَنا وَ ارْحَمْنا وَ عافِنا وَاعْفُ عَنّا فِى الدُّنْيا وَالاْخِرَةِ اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَى ءٍ قَديرٌ).
و يا آنكه بگويد: (رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَ تَجاوَزْ عَمّا تَعْلَمُ اِنَّكَ اَنْتَ الاَْعَزُّ الاَْجَلُّ الاَْكْرَمْ).
و روايت شده كه حضرت امام موسى (ع) چون شب در محراب عبادت مى‌ايستاد مى‌خواند:
(اَللّهُمَّ اِنَّكَ خَلَفْتَنى سَوِيّاً ...) و اين دعاء پنجاهم صحيفه كامله است.
و چون فارغ شود از هشت ركعت نماز شب پس بجا بياورد دو ركعت نماز شفع و يك ركعت نماز وتر.
و مى‌خواند در اين سه ركعت بعد از حمد (قُلْ هُوَ اللّه اَحَدْ) تا بمنزله آن باشد كه يك ختم قرآن كرده باشد، زيرا كه سوره توحيد ثلث قرآن است، و يا آنكه بخواند در نماز شَفْع در ركعت اوّل حمد و (قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ النّاسِ) و در ركعت دوّم حمد و (قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقْ).
و چون از نماز شَفْع فارغ شد مستحب است آنكه بخواند: (اِلهى تَعَرَّضَ لَكَ فى هذَا اللَّيْلِ الْمُتَعَرِّضُوْنَ ...) و اين دعائى است كه در اعمال شب نيمه شعبان در مفاتيح الجنان مذكور شد.
و چون از دو ركعت شَفْع فارغ شد برمى‌خيزد به جهت يك ركعت وَتر و مى‌خواند در آن حمد و سوره توحيد و يا آنكه مى‌خواند بعد از حمد (قُلْ هُو اللّهُ اَحَدٌ) سه مرتبه، و معوذّتين يعنى (قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ النّاسِ و قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقْ)، پس دست بر مى‌دارد براى قنوت و دعا مى‌خواند آنچه بخواهد.
شيخ طوسى رحمه الله عليه فرموده: دعاهائى كه در قنوت نماز وَتر خوانده مى‌شود از زيادى به شمارش نمى‌آيد.
مستحب است كه انسان در قنوت نماز وتر گريه كند از خوف خدا و ترس از عقاب خدا، يا خود را به حال گريه در آورد و دعا كند براى برادران مؤمن، و مستحب است كه ذكر شود چهل نفر، پس بدرستيكه كسيكه دعا كند براى چهل مؤمن دعايش مستجاب مى‌شود انشاء اللّه تعالى. و دعا كند به آنچه خواسته باشد.
(علامت و نشانه شقاوت و پليدی انسان آن است که چشمانش از گريستن بخشکد و گريه نکند. گريه نکردن در اثر سنگدلی و پليدی دل است و پليدی و آلودگی دل نشانه زيادی گناه و معصيت خداست و گناه و معصيت خدا نشانه علاقه و محبت به دنياست).
شيخ صدوق رحمه الله عليه فرموده كه: حضرت رسول خدا (ص) در قنوت وَتر مى‌خواند: (اَللّهُمَّ اهْدِنى فيمَنْ هَدَيْتَ وَ عافِنى فيمَنْ عافَيْتَ و تَوَلَّنى فيمَنْ تَوَلَّيْتَ وَ بارِكْ لى فيما اَعْطَيْتَ وَ قِنى شَرَّ ما قَضَيْتَ فَاِنَّكَ تَقْضى وَ لايُقْضى عَلَيْكَ، سُبْحانَكَ رَبَّ الْبَيْتِ، اَسْتَغْفِرُكَ وَ اَتُوبُ اِلَيْكَ وَ اُوْمِنُ بِكَ وَ اَتَوَكَّلُ عَلَيْكَ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِكَ يا رَحيمُ).
سزاوار است آنكه هفتاد مرتبه بگويد: (اَسْتَغْفِرُاللّهَ رَبّى وَ اَتُوبُ اِلَيْهِ).
سزاوار است كه دست چپ را به دعا بلند كرده باشد و استغفار را به دست راست بشمارد روايت شده كه حضرت رسول خدا (ص) استغفار مى‌كرد در نماز وَتر هفتاد مرتبه و هفت مرتبه مى‌گفت: (هذا مَقامُ الْعاَّئِذِ بِكَ مِنَ النّارِ).
روايت شده كه حضرت امام زين العابدين (ع) در سحر، در نماز وتر سيصد مرتبه مى‌گفت: (اَلْعَفْوَ الْعَفْوَ). و بگويد بعد از اين:
(رَبِّ اغْفِرْلى وَارْحَمْنى وَ تُبْ عَلَىَّ اِنَّكَ اَنْتَ التَّوّابُ الْغَفُورُ الرَّحيمُ).
و سزاوار است آنكه طول دهد قنوت را و چون فارغ شد از قنوت به ركوع رود و چون سر از ركوع برداشت بخواند اين دعا را كه شيخ در تهذيب از حضرت موسى بن جعفر (ع) نقل كرده:
(هذا مَقامُ مَنْ حَسَناتُهُ نِعْمَةٌ مِنْكَ وَ شُكْرُهُ ضَعيفٌ وَ ذَنْبُهُ عَظيمٌ وَ لَيْسَ لِذلِكَ اِلاّ رِفْقُكَ وَ رَحْمَتُكَ فَاِنَّكَ قُلْتَ فى كِتابِكَ الْمُنْزَلِ عَلى نَبِيِّكَ الْمُرْسَلِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ كانُوا قَليلاً مِنَ اللَّيْلَ ما يَهْجَعُونَ وَ بِالاَْسْحارِهُمْ يَسْتَغْفِرُوْنَ طالَ هُجُوعى وَ قَلَّ قِيامى وَ هذَا السَّحَرُ وَ اَنَا اَسْتَغْفِرُكَ لِذُنُوبى اِسْتِغْفارَ مَنْ لا يَجِدُ لِنَفْسِه ضَرّا وَ لا نَفْعاً وَ لا مَوْتاً وَ لاحَيوةً وَ لا نُشُوْراً).
پس به سجده رود و نماز را تمام كند و بعد از سلام تسبيح حضرت زهرا عليها السلام بخواند، پس بگويد:
(اَلْحَمْدُ لِرَبِّ الصَّباحِ اَلْحَمْدُ لِفالِقِ الاِْصْباحِ).
و بگويد سه مرتبه:
(سُبْحانَ رَبِّىَ الْمَلِكَ الْقُدُّوْسِ الْعَزيزِ الْحَكيمِ).
پس بگويد:
(يا حَىُّ يا قَيُّومُ يا بَرُّ يا رَحيمُ يا غَنىُّ يا كَريمُ ارْزُقْنى مِنَ التِّجارَةِ اَعْظَمَها فَضْلاً وَ اَوْسَعَها رِزْقاً وَ خَيْرَها لى عاقِبَةً فَاِنَّهُ لا خَيْرَ فيما لا عاقِبَةَ لَهُ).
پس به سجده رود و بگويد پنج مرتبه: (سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِكَةِ وَالرُّوْحِ). پس بنشيند و بخواند آيه الكرسى را، دوباره به سجده رود و ذكر سابق را پنج مرتبه بخواند.
(إ نَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ تقُوم أ دنى من ثُلْثَىِ اللَّيْلِ وَ نِصْفَهُ و ثُلُثَهُ وَ طائِفَةٌ مَّنَ الَّذِينَ مَعَكَ).
(اى پيامبر!) پروردگارت مى‌داند كه تو و گروهى از آنها كه با تو هستند نزديك دو سوّم شب يا نصف يا ثلث آن را به پا مى‌خيزند.
تذكر (اول): بعد از فراغ از نماز شَفْعْ خواندن دعاى «الهى تعرض لك فى هذا الليل المتعرضون...» مستحب است كه براي ديدن اين دعا به كتاب مفاتيح در اعمال شب نيمه شعبان مراجعه كنيد.
تذكر (دوم): در نماز وَتر، مستحب است قنوت آن را طول داد و براى چهل مؤمن دعا كرد و هفتاد مرتبه استغفار نمود و سيصد مرتبه اُْلعَفو گفت و هفت مرتبه هذا مقام العائذ بك من النار ناگفته نماند، اينها تمام استحباب در استحباب است. يعنى اگر خوانده نشود هيچ اشكالى ندارد و ثواب نماز شب را داريم. حتى اگر يازده ركعت بدون سوره و حتى نشسته بخوانيد ثواب نماز شب را مى‌بريد.
- تذكر (سوم): بهتر اين است كه قنوت نماز وَتر را به اين ترتيب بجا بيآوريد:
1- دعاي فرج آقا امام زمان (ع) كه اين دعا است:
(لااله‌الله الحليم الكريم لااله‌الاالله العلي العظيم سبحان الله رب السموات السبع و سبحان الله رب الارضين السبع و ما فيهن و ما بينهن و رب العرش العظيم و سلام علي المرسلين).
2- هفت مرتبه بگويد: (استغفر الله الذي لااله‌الا‌ هو الحي القيوم ذوالجلال و الاكرام من جميع ظلمي و جرمي و اسرافي علي نفسي و اتوب اليه).
بعد از آن 70 مرتبه بگويد: (استغفر الله ربي و اتوب اليه).
پس از آن 300 مرتبه بگويد: (العفو). سپس براي چهل مؤمن دعا كند (به زبان غير عربي هم اشكال ندارد، مثلاً بگويد: خداوندا! فلاني را بيامرز).
از آن پس براي خود و پدر و مادر خود دعا كند و در خاتمه قنوت 7 مرتبه بگويد: (هذا مقامُ الغائذِ بكَ مِنَ النارِ).
3- بخوانيد بعد از هر دو ركعت از نماز شب و شَفْع و بعد از دعاهاى وَتر دعاهايى را كه شيخ و سيد نقل كرده‌اند سيزدهم بجا آورد سجده‌ها و دعاهايى را كه از رسول خدا (ص) روايت شده از جمله روايتى است كه شيخ از حماد بن عيسى از ابان بن تغلب روايت كرده كه گفت حضرت صادق (ع) فرمودند: شب نيمه شعبانى داخل شد و بود رسول خدا (ص) در آن شب نزد عايشه همين كه نصف شب شد برخاست رسول خدا (ص) از رختخواب خود براى عبادت پس چون بيدار شد عايشه يافت كه پيغمبر (ص) بيرون رفته از رختخواب او و داخل شد بر او آنچه كه فرو مى‌گيرد زنها را يعنى غيرت و گمان كرد كه آن حضرت رفته پيش بعض زنهاى خود پس برخاست و پيچيد بر خود شمله يعنى چادر خود را و قسم به خدا كه شمله او از ابريشم و كتان و پنبه نبود و لكن تار آن مو و پود آن از كركهاى شتر بود و جستجو مى‌كرد رسول خدا (ص) را در حجره‌هاى زنهاى ديگرش حجره به حجره پس در اين بين كه در جستجوى آن حضرت بود به ناگاه نظرش افتاد بر رسول خدا (ص) كه در سجده است مثل جامه‌اى كه چسبيده شده بر روى زمين پس نزديك آن حضرت شد شنيد كه مى‌گويد در سجده خود: (سَجَدَ لَكَ سَوَادِي وَ خَيَالِي وَ آمَنَ بِكَ فُؤَادِي هَذِهِ يَدَايَ وَ مَا جَنَيْتُهُ عَلَى نَفْسِي يَا عَظِيمُ [عَظِيما] تُرْجَى [يُرْجَى] لِكُلِّ عَظِيم اغْفِرْ لِيَ الْعَظِيمَ فَإِنَّهُ لا يَغْفِرُ الذَّنْبَ الْعَظِيمَ إِلا الرَّبُّ الْعَظِيمُ).
پس بلند كرد سر خود را و دوباره برگشت به سجده و شنيد عايشه كه مي‌گويد: (أَعُوذُ بِنُورِ وَجْهِكَ الَّذِي أَضَاءَتْ لَهُ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرَضُونَ وَ انْكَشَفَتْ لَهُ الظُّلُمَاتُ وَ صَلَحَ عَلَيْهِ أَمْرُ الْأَوَّلِينَ وَ الآْخِرِينَ مِنْ فُجْأَةِ نَقِمَتِكَ وَ مِنْ تَحْوِيلِ عَافِيَتِكَ وَ مِنْ زَوَالِ نِعْمَتِكَ اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي قَلْبا تَقِيّا نَقِيّا وَ مِنَ الشِّرْكِ بَرِيئا لا كَافِرا وَ لا شَقِيّا).
پس بر خاك نهاد دو طرف روى خود را و گفت: (عَفَّرْتُ وَجْهِي فِي التُّرَابِ وَ حُقَّ لِي أَنْ أَسْجُدَ لَكَ).
پس همينكه خواست رسول خدا (ص) برگردد شتافت عايشه به سوى رختخواب خود پس رسول خدا (ص) آمد به رختخواب او و شنيد كه نفس بلند مى‌زند فرمود چيست اين نفس بلند آيا ندانسته‌اى كه چه شبى است امشب اين شب نيمه شعبان است كه در آن قسمت مى‌شود روزيها و در آن نوشته مى‌شود اجلها و در آن نوشته مى‌شود روندگان به حج و بدرستى كه خداى تعالى مى‌آمرزد در اين شب از خلق خود بيشتر از عدد موهاى بزهاى قبيله كلب و مى‌فرستد خداى تعالى ملائكه خود را از جانب آسمان به سوى زمين در مكه.
- تذكر (چهارم): حضرت موسى بن جعفر (ع) بعد از فراغ از نماز شب در حال سجده مي‌‏گفت:
(لَكَ الْمَحْمَدَةُ إِنْ أَطَعْتُكَ وَ لَكَ الْحُجَّةُ إِنْ عَصَيْتُكَ لا صُنْعَ لِى وَ لا لِغَيْرِى فِى إِحْسَانٍ إِلا بِكَ يَا كَائِنُ [كَائِنا] قَبْلَ كُلِّ شَىْ‏ءٍ وَ يَا مُكَوِّنَ كُلِّ شَىْ‏ءٍ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَىْ‏ءٍ قَدِيرٌ اللَّهُمَّ إِنِّى أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْعَدِيلَةِ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ مِنْ شَرِّ الْمَرْجِعِ فِى الْقُبُورِ وَ مِنَ النَّدَامَةِ يَوْمَ الْآزِفَةِ فَأَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّىَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَ عَيْشِى عِيشَةً نَقِيَّةً وَ مِيتَتِى مِيتَةً سَوِيَّةً وَ مُنْقَلَبِى مُنْقَلَبا كَرِيما غَيْرَ مُخْزٍ وَ لا فَاضِحٍ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْأَئِمَّةِ يَنَابِيعِ الْحِكْمَةِ وَ أُولِى النِّعْمَةِ وَ مَعَادِنِ الْعِصْمَةِ وَ اعْصِمْنِى بِهِمْ مِنْ كُلِّ سُوءٍ وَ لا تَأْخُذْنِى عَلَى غِرَّةٍ وَ لا عَلَى غَفْلَةٍ وَ لا تَجْعَلْ عَوَاقِبَ أَعْمَالِى حَسْرَةً وَ ارْضَ عَنِّى فَإِنَّ مَغْفِرَتَكَ لِلظَّالِمِينَ وَ أَنَا مِنَ الظَّالِمِينَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِى مَا لا يَضُرُّكَ وَ أَعْطِنِى مَا لا يَنْقُصُكَ فَإِنَّكَ الْوَسِيعُ رَحْمَتُهُ الْبَدِيعُ حِكْمَتُهُ وَ أَعْطِنِى السَّعَةَ وَ الدَّعَةَ وَ الْأَمْنَ وَ الصِّحَّةَ وَ الْبُخُوعَ وَ الْقُنُوعَ وَ الشُّكْرَ وَ الْمُعَافَاةَ وَ التَّقْوَى وَ الصَّبْرَ وَ الصِّدْقَ عَلَيْكَ وَ عَلَى أَوْلِيَائِكَ وَ الْيُسْرَ وَ الشُّكْرَ وَ اعْمُمْ بِذَلِكَ يَا رَبِّ أَهْلِى وَ وَلَدِى وَ إِخْوَانِى فِيكَ وَ مَنْ أَحْبَبْتُ وَ أَحَبَّنِى وَ وَلَدْتُ وَ وَلَدَنِى مِنَ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُؤْمِنِينَ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ).
ابن اشيم گفته: اين دعا بعد از هشت ركعت نماز شب و پيش از نماز وَتر است آنگاه سه ركعت وتر را بجا مي‌‏آورى پس چون سلام دادى بگو در حالتى كه نشسته باشى: (الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى لا تَنْفَدُ خَزَائِنُهُ وَ لا يَخَافُ آمِنُهُ رَبِّ إِنِ ارْتَكَبْتُ الْمَعَاصِىَ فَذَلِكَ ثِقَةٌ [ثِقَةً] مِنِّى بِكَرَمِكَ إِنَّكَ تَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِكَ وَ تَعْفُو عَنْ سَيِّئَاتِهِمْ وَ تَغْفِرُ الزَّلَلَ وَ إِنَّكَ [فَإِنَّكَ‏] مُجِيبٌ لِدَاعِيكَ وَ مِنْهُ قَرِيبٌ وَ أَنَا تَائِبٌ إِلَيْكَ مِنَ الْخَطَايَا وَ رَاغِبٌ إِلَيْكَ فِى تَوْفِيرِ حَظِّى مِنَ الْعَطَايَا يَا خَالِقَ الْبَرَايَا يَا مُنْقِذِى مِنْ كُلِّ شَدِيدَةٍ [شِدَّةٍ] يَا مُجِيرِى مِنْ كُلِّ مَحْذُورٍ وَفِّرْ عَلَىَّ السُّرُورَ وَ اكْفِنِى شَرَّ عَوَاقِبِ الْأُمُورِ [فَإِنَّكَ‏] فَأَنْتَ اللَّهُ عَلَى نَعْمَائِكَ وَ جَزِيلِ عَطَائِكَ مَشْكُورٌ وَ لِكُلِّ خَيْرٍ مَذْخُورٌ ).
و بدانكه علما از براى هر شب اين ماه نماز مخصوصى ذكر فرموده‏اند مقام را گنجايش نقل آن نيست.
دعاي وسعت رزق در نماز شب
دعايي از امام عليه السلام در سجده نماز شب سوّم از ابوبصير منقول است كه شكايت كردم بسوى حضرت صادق (ع) از حاجت خود و خواستم از آن حضرت كه مرا تعليم فرمايد دعائى بجهت رزق پس حضرت اين دعا را تعليم من فرمود كه از زمانى كه من خواندم آن را ديگر محتاج نشدم فرمود بگو در نماز شب در حال سجده:
(يا خَيْرَ مَدْعُوٍّ وَ يا خَيْرَ مَسْئُولٍ وَ يا)
اى بهترين خوانده شده و اى بهترين درخواست شده و اى
(اَوْسَعَ مَنْ اَعْطى وَ يا خَيْرَ مُرْتَجىً اُرْزُقْنى وَ اَوسِعْ عَلَىَّ مِنْ رِزْقِكَ وَ)
وسيعتر كسى كه عطا كند و اى بهترين مايه اميد روزيم ده و فراخ گردان بر من از روزيت و
(سَبِّبْ لى رِزْقاً مِنْ قِبَلِكَ اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْئٍ قَديرٌ )
وسيله سازى كن روزيم را از جانب خود كه تو بر هر چيز توانايى
دعاي ديگر:
اين دعا را در سجده آخر ركعت هشتم نافله شب در مصباح ذكر فرموده. دعاء از حضرت رسول اسلام (ص): روايت شده كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله اين دعا را براى طلب روزى تعليم فرمود:
(يا رازِقَ الْمُقِلّينَ وَ يا راحِمَ الْمَساكينَ وَ يا وَلِىَّ الْمُؤْمِنينَ وَ يا ذَا الْقُوَّةِ)
اى روزى ده نداران و اى مهرورز به مسكينان و اى سرپرست مؤمنان و اى صاحب نيروى
(الْمَتينَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ اَهْلِ بَيْتِهِ وَارْزُقْنى وَ عافِنى وَ اكْفِنى ما اَهَمَّنى)
محكم درود فرست بر محمّد و خاندانش و روزيم ده و عافيتم ده و كفايتم كن آنچه مهم است بر من
دعاى حزين كه بعد از نماز شب خوانده مى‌شود:
دعاي شريف بعد از نماز شب خوانده مى شود و آن دعاء مطابق آنچه در مصباح متهجّد است اين است:
«اُناجيكَ يا مَوْجُوداً فى كُلِّ مَكانٍ لَعَلَّكَ تَسْمَعُ نِدائى فَقَدْ عَظُمَ جُرْمى».
(راز گويم با تو اى كه هستى در هرجا و مكان تا شايد فريادم را بشنوى چونكه جرم و گناهم بزرگ)
«وَ قَلَّ حَيآئى مَوْلاىَ يا مَوْلاىَ اَىَّ الاَْهْوالِ اَتَذَكَّرُ وَ اَيَّها اَنْسى وَ لَوْلَمْ يَكُنْ».
(و شرمم كم است مولايم اى مولايم كداميك از هراسهايم را يادآورى كنم و كداميك را فراموش كنم و اگر نباشد)
«اِلا الْمَوْتُ لَكَفى كَيْفَ وَ ما بَعْدَ الْمَوْتِ اَعْظَمُ وَ اَدْهى مَوْلاىَ يا مَوْلاىَ حَتّى».
(جز همان مرگ تنها مرا بس است چسان! با اينكه جهان پس از مرگ بزرگتر و سخت تر است مولاى من اى مولايم تا چه)
«مَتى وَ اِلى مَتى اَقُولُ لَكَ الْعُتْبى مَرَّةً بَعْدَ اُخْرى ثُمَّ لا تَجِدُ عِنْدى صِدْقاً وَ لا».
(وقت و تا كى بگويم كه (من گنهكارم و) تو حق باز خواستم دارى نه يك بار بلكه بارها ولى باز هم تو راستى و)
«وَفاءً فَياغَوْثاهُ ثُمَّ واغَوْثاهُ بِكَ يا اَللَّهُ مِنْ هَوىً قَدْ غَلَبَنى وَ مِنْ عَدُوٍّ قَدِ».
(وفا از من نبينى، پس اى فرياد و باز هم اى فرياد به درگاه تو خدايا از هواى نفسى كه بر من چيره گشته و از دشمنى كه)
«اسْتَكْلَبَ عَلَىَّ وَ مِنْ دُنْيا قَدْ تَزَيَّنَتْ لى وَ مِنْ نَفْسٍ اَمّارَةٍ بِالسُّوءِ اِلاّ ما رَحِمَ».
(بر من حمله ور شده و از دنيايى كه خود را برايم آراسته و از نفس فرمانده به بدى جز آنكه پروردگارم رحم كند)
«رَبّى مَوْلاىَ يا مَوْلاىَ اِنْ كُنْتَ رَحِمْتَ مِثْلى فَارْحَمْنى وَ اِنْ كُنْتَ قَبِلْتَ».
(مولاى من اى مولايم اگر به كسى چون من رحم كرده‌اى پس به من نيز رحم كن و اگر كسى را مانند من پذيرفته‌اى)
«مِثْلى فَاقْبَلْنى يا قابِلَ السَحَّرَةِ اقْبَلْنى يا مَنْ لَمْ اَزَلْ اَتَعَّرَفُ مِنْهُ الْحُسْنى يا».
(مرا هم بپذير اى پذيرنده ساحران (فرعون) مرا هم بپذير اى كه تا بوده از او نيكى ديده‌ام اى)
«مَنْ يُغَذّينى باِلنِّعَمِ صَباحاً وَ مَسآءً اِرْحَمْنى يَوْمَ اتيكَ فَرْدَا شاخِصا اِلَيْكَ».
(كه غذايم دادى به نعمتهاى خود در هر صبح و شام رحم كن به من روزى كه به نزدت آيم تنها در حالى كه بلند كرده‌ام)
«بَصَرى مُقَلِّداً عَمَلى قَدْ تَبَرَّءَ جَميعُ الْخَلْقِ مِنّى نَعَمْ وَ اَبى وَ اُمّى وَ مَنْ كانَ لَهُ».
(بدرگاهت ديده‌ام را و نامه عملم به گردنم افتاده و همه مردم از من بيزارى جويند حتى پدر و مادرم و حتى كسى كه رنج و)
«كَدّى وَ سَعْيى فَاِنْ لَمْ تَرْحَمْنى فَمَنْ يَرْحَمُنى وَ مَنْ يُونِسُ فِى الْقَبْرِ وَحْشَتى».
(تلاشم براى او بوده پس اگر تو نيز به من رحم نكنى پس چه كسى به من رحم كند و كيست كه مونس وحشت قبرم باشد)
«وَ مَنْ يُنْطِقُ لِسانى اِذا خَلَوْتُ بِعَمَلى وَ سآئَلْتَنى عَمّا اَنْتَ اَعْلَمُ بِهِ مِنّى فَاِنْ».
(و كيست كه زبانم را گويا كند آنگاه كه با عملم خلوت كنم و بپرسى از من آنچه تو بدان داناترى از خودم پس اگر)
«قُلْتُ نَعَمْ فَاَيْنَ الْمَهْرَبُ مِنْ عَدْلِكَ وَ اِنْ قُلْتُ لَمْ اَفْعَلْ قُلْتَ اَلَمْ اَكُنِ الشّاهِدَ».
(بگويم آرى كجا از عدل تو گريز گاهى است و اگر بگويم نكردم جواب دهى آيا من گواه تو نيستم)
«عَلَيْكَ فَعَفوَكَ عَفْوَكَ يا مَوْلاىَ قَبْلَ سَرابيلِ الْقَطِرانِ عَفْوَكَ عَفْوَكَ يا مَوْلاىَ»
(پس گذشتت را گذشتت را خواهانم اى مولايم پيش از پوشيدن پيراهن آتش زا گذشتت گذشتت را خواهم اى مولاى من)
«قَبْلَ جَهَنَّمَ وَالنّيرانِ عَفْوَكَ عَفْوَكَ يا مَوْلاىَ قَبْلَ اَنْ تُغَلَّ الاَْيْدى اِلَى الاَْعْناقِ».
(پيش از گرفتار شدن جهنم و آتش سوزان گذشتت گذشتت را خواهم اى مولاى من پيش از آنكه دستها به گردنها با زنجير بسته شود)
«يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ وَ خَيْرَ الْغافِرينَ».
(اى مهربانترين مهربانان و بهترين آمرزندگان).
منبع

خواهشا تو نمازاتون یه بار من رو هم دعا کنید
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

واجب تر از نان شب!

نان شب

گناه از نان شبـــ هم واجب تر است این روزها !
در عجبم از مردمانی که از نداری می نالند ...
اما بر بامِ خانه های محقرشان بساطِ گناه پهن است …
این روزها گناه از نان شبـــ هم واجب تــر است…

خاطره زیبا

خاطره ای زیبا از یه ایرانی که تو آمریکا زندگی میکنه


توی آمریکا مراسم روضه گرفته بودیم شب اول یه سیاه پوست هم اومد روضه براش یه مترجم گذاشتیم...
شبای بعد، همین جور هی تعداد سیاهپوست ها زیاد میشد تا مجبور شدیم یه جای دیگه روهم برای مراسم بگیریم, شب آخر ۱۵۰ تا سیاهپوست گفتن که میخوان شیعه بشن! پرسیدم: برای چی میخواین شیعه بشین؟!

همه نگاه کردن به سیاهپوستی که شب اول اومده بود روضه! ازش پرسیدم: برای چی به اینا گفتی شیعه بشن؟ گفت: شب اول یه تیکه از روضه جون رو خوندی( غلام سیاه امام حسین) همونی که وقتی امام حسین سرش رو گذاشت روی پای خودش، سه بار سرش رو انداخت و گفت: جایی که سر علی اکبر بوده جای سر جون نیست!!؟ ولی امام حسین سرش رو گذاشت روی پاهاش و جون شهید شد..

من رفتم به این سیاهپوستا گفتم: بیایید که دینی رو پیدا کردم که توش سیاه و سفید فرقی نداره...

فدای ارباب حسین که هرکس پای روضه اش بیاد یه جوری میکشدش تو راه.

امام رضا(ع) چگونه نماز می خواند و ذکر می گفت

نماز خواندن امام رضا(ع)

مأمون گفت: اين مرد بهترينِ خلق روى زمین و علمش از همگان بيشتر و عبادتش افزون‌تر و درست و بجاتر است پس آنچه از وى ديده‏‌اى به احدى بازگو مكن تا فضل و بزرگواريش بر كسى ظاهر نگردد...(ادامه مطلب)
نماز خواندن امام رضا(ع)


امام رضا(ع) چگونه نماز می خواند و ذکر می گفت

مأمون گفت: اين مرد بهترينِ خلق روى زمین و علمش از همگان بيشتر و عبادتش افزون‌تر و درست و بجاتر است پس آنچه از وى ديده‏‌اى به احدى بازگو مكن تا فضل و بزرگواريش بر كسى ظاهر نگردد مگر از زبان من و از خداوند يارى می‌جويم بر آنچه نيّت كرده‏‌ام كه مقام او را بلند كنم و نامش را در همه جا منتشر سازم.

به گزارش بی باک به نقل از مشرق، در مناسبت میلاد مسعود حضرت رضا(ع) نیکو دیدیم که جدا از مقام علمی آن امام رئوف این بار از عبادت روزانۀ آن حضرت ذکری شود. لذا به مرور گزارشی می‌پردازیم که فرستادۀ مأمون در مشاهدات عینی خود از آن امام نقل کرده است.

اهمیت این متن در آن است که شیعیان بدانند که شیوه‌ آنها در نمازهای یومیه همان است که از پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم علیهم السلام نقل شده است. همچنین برای مؤمنانی که به انجام دقیق عبادات مشتاقند و به انجام مستحبات و کیفیت نماز شب شایقند این متن گزارش کاملی به دست می‌دهد. به راستی اگر امامان معصوم تا این حد در عبادت خدای تعالی جدّیت داشته و دارند سایر مردم چگونه باید باشند؟

توضیحاً اینکه این متن از فصل ۴۴ کتاب عیون اخبار الرضا(ع) گردآوریِ شیخ صدوق (ابن بابویه) نقل می‌شود.

*****

رجاء بن ابى‌ضحّاك گويد: مأمون مرا فرستاد كه على بن موسى عليهما السلام را از مدينه به خراسان نزد او آورم، و سفارش نمود كه من شخصاً مراقب او باشم و امر كرد كه از راه بصره و اهواز و فارس حركت دهم، نه راه قم. و شبانه‏‌روز هم از او جدا نشوم و محافظ او باشم تا وى را بر مأمون وارد كنم و من پيوسته از مدينه تا مرو با او بودم و جدا نمى‏‌شدم. به خدا قسم احدى را نديدم كه از او متّقى‌‏تر نسبت به خداى تعالى باشد، و يا از او بيشتر ياد خدا باشد و ذكر خدا گويد در تمامى اوقاتش، و يا خداترس و پارساتر از او باشد.
کیفیت نمازهای یومیه و نافلۀ حضرت رضا(ع)

نماز صبح
چون سپيده مى‏‌دميد نماز به جاى آورده و در سجده‏‌گاه خود مى‌‏نشست و مشغول گفتن‏ «سبحان الله و الحمد الله، و لا اله الا الله» و تكبير و صلوات بود تا آفتاب بدمد. سپس به سجده مى‌‏رفت و در سجده بود تا آفتاب بالا آيد. آنگاه برمي‌خاست و به مردم مى‏‌پرداخت، و آنان را حديث مي‌كرد و موعظه و پند مي‌داد تا نزديك زوال ظهر. سپس تجديد وضو كرده و به محلّ نماز خويش باز مي‌گشت.

نماز ظهر و عصر
و چون زوال ظهر مي‌شد شش ركعت نماز به جاى مى‏‌آورد (يعنى سه نماز دو ركعتى)، و در ركعت اوّل پس از حمد، قُلْ يا أيُّهَا الْكافِرونَ‏ را قرائت مي‌كرد، و در ركعت دوم پس از حمد قُلْ هُوَ اللهُ أحَدٌ را، و در چهار ركعت ديگر سوره حمد و قُلْ هُوَ اللَّهُ أحَد را، و در هر دو ركعت سلام مى‏‌داد. در ركعت دومِ هر كدام نیز پس از قرائت و پيش از ركوع قنوت مي‌خواند. آنگاه اذان مي‌گفت و دو ركعت ديگر نماز به جاى مى‏‌آورد. سپس اقامه مى‏‌گفت، و نماز ظهرش را به جای مى‏‌آورد، و چون سلام نماز را مى‏‌داد تسبيحات اربعه‏ (سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر) را آنقدر كه خدا مي‌خواست ادا مي‌كرد. بعد به سجده مي‌رفت و سجدۀ شكر به جای مى‌‏آورد و در آن حال يكصد بار «شكراً لِلّه» مي‌گفت.

و چون سر خود را از سجده شكر برمي‌داشت از جا برمي‌خاست و شش ركعت ديگر نماز به جای مى‏‌آورد، در هر ركعت پس از حمد، قُلْ هُوَ اللهُ أحَدٌ را مي‌خواند و سر هر دو ركعت سلام مى‌‏داد و در ركعت دوم هر نماز پس از قرائت و پيش از ركوع قنوت مى‏‌خواند، و چون تمام مي‌شد اذان مي‌گفت و دو ركعت ديگر نافله به جای مى‏‌آورد و در ركعت دوم قنوت مى‏‌خواند، و پس از سلام برخاسته و به نماز عصر شروع مي‌كرد. و چون سلام نماز را مى‏‌داد در همان جا مى‌‏نشست و تسبيحات اربعه را مى‏‌گفت تا آنجا كه خدا خواسته باشد. آنگاه به سجده مي‌رفت و يكصد بار ذكر «حمداً لِلَّه» مي‌گفت.

نماز مغرب و عشاء
و چون آفتاب غروب مي‌كرد، باز تجديد وضو مي‌كرد و سه ركعت نماز مغرب به جای مى‏‌آورد با يك اذان و يك اقامه و قنوت در ركعت دوم قبل از رفتن به ركوع بعد از تمام شدن قرائت سوره. و چون سلام نماز را مى‏‌داد در همان جا مى‏‌نشست و تسبيحات مذكور قبل را به جای مى‏‌آورد، و بعد به سجده شكر می‌رفت، و بعد سر بر می‌داشت ولى با كسى تكلّم نمى‏‌كرد تا اينكه چهار ركعت نافله مغرب را به جای مى‌‏آورد، هر دو ركعت به يك سلام با قنوت در ركعت دوم هر كدام. و در ركعت اوّل پس از حمد، جحد (سورۀ الکافرون) را می‌خواند و در ركعت دوم پس از حمد توحيد را و در ركعات بعد پس از حمد توحيد را می‌خواند و سلام می‌داد و به تعقيبات می‌پرداخت تا آنجا كه خدا دوست داشت.

آنگاه به افطار مى‏‌پرداخت، و استراحت مى‏‌نمود تا ثلثى از شب بگذرد. بعد برمی‌خاست و نماز عشاء را شروع می‌كرد و چهار ركعت به جای مى‌‏آورد، و در ركعت دوم پس از قرائت و پيش از ركوع قنوت مى‌‏خواند، و چون سلام مى‏‌داد در مصلاى خويش‏ باقى مانده و مشغول گفتن به تسبيحات مذكوره كه قبلا گفته شد مى‏‌نشست، و پس از اين تعقيبات به سجده شكر می‌رفت. آنگاه سر برداشته و به بستر خواب می‌رفت.

نماز نافلۀ شب

و چون ثلث آخر شب مى‏‌شد از خواب برخاسته و با ذكر تسبيح و تحمید و تكبير و تهليل و استغفار به مسواك دندان‌هاى خويش مشغول می‌گشت و سپس وضو ساخته و به نماز شب مى‏‌پرداخت و هشت ركعت هر دو ركعت به يك سلام، نماز شب مى‌‏خواند. و در ركعت اوّل نماز يك بار سوره «حمد» و سى بار سوره «توحيد» را مى‏‌خواند. و نيز چهار ركعت نماز جعفر طيّار را به جای مى‏‌آورد هر دو ركعت به يك سلام و در هر كدام پس از تسبيح قبل از ركوع ركعت دوم قنوت می‌خواند و آن را از نماز شب محسوب می‌داشت. سپس برخاسته و دو ركعت ديگر را مشغول می‌شد و در ركعت اوّل سوره حمد و سوره مُلك (تبارك) را قرائت مى‏‌كرد، و در ركعت دوم حمد، و سورۀ‏ هَلْ أتى‏ عَلَى الإنسان‏ را. و نماز را تمام كرده برمی‌خاست و به نماز شفع مى‏‌پرداخت و در هر ركعت سوره حمد يك بار و قل‏ هُوَ اللهُ أحَد را سه بار قرائت مى‏‌نمود و در ركعت دوم قنوت به جای مى‌‏آورد و چون سلام نماز را مى‏‌داد، برمى‏‌خاست و نماز وتر (يك ركعت) را انجام مى‏‌داد. و در آن حمد را يك بار و قل‏ هُوَ اللهُ أحَد را سه بار و بعد قُلْ أعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَق‏ را يك بار و قل‏ أعُوذُ بِرَبِّ النَّاس‏ يك بار خوانده و قبل از ركوع، قنوت را با دعایى كه در متن ذكر شده است می‌خواند، و دعا چنين است:

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اللَّهُمَّ اهْدِنَا فِيمَنْ هَدَيْتَ وَ عَافِنَا فِيمَنْ عَافَيْتَ وَ تَوَلَّنَا فِيمَنْ تَوَلَّيْتَ وَ بَارِكْ لَنَا فِيمَا أعْطَيْتَ وَ قِنَا شَرَّ مَا قَضَيْتَ فَإنَّكَ تَقْضِي وَ لا يُقْضَى عَلَيكَ إنَّهُ لا يَذِلُّ مَنْ وَالَيْتَ وَ لا يَعِزُّ مَنْ عَادَيْتَ تَبَارَكْتَ رَبَّنَا وَ تَعالَيْت.
بار الها! بر محمد و آل او درود فرست، و ما را در زمرۀ كسانى كه هدايت فرموده‌‏اى هدايت فرما، و از آنان كه عافيت بخشيده‏‌اى قرار ده. و ما را مورد مهر قرار ده در میان آنان كه به ايشان مهر ورزيدى. و به آنچه كه بر ما ارزانى داشته‏‌اى بركت عطا فرما، و ما را از شرّ حكمى كه براى معصيت‏كاران مقرّر داشته‏‌اى حفظ كن. زيرا تویى كه فرمان می‌دهى و كسى را بر تو فرمانى نيست (مشيّت و خواست تو در سراسر هستى نافذ است و بس)، و همانا خوار نگردد آن كه تواش مورد مهر قرار داده و دوست خود گرفته‏‌اى، و عزيز و محترم نباشد آن كه او را دشمن داشته‌‏اى. والا و بزرگ و رفيعى اى پروردگار ما!

و پس از آن هفتاد بار می‌گفت: «استغفر الله و أسئَلُهُ التّوبة». و چون سلام نماز می‌داد براى خواندن تعقيبات مى‏‌نشست تا مدتى كه خدا دوست داشت.

نافله صبح
و چون نزديك طلوع فجر می‌شد برخاسته دو ركعت نافله صبح را به جای مى‏‌آورد، و در ركعت اوّل سوره حمد و قل‏ يا أيُّهَا الْكافِرُونَ‏ قرائت می‌كرد و در ركعت دوم سوره حمد و قل‏ هُوَ اللهُ أحَد را می‌خواند. و چون فجر طلوع می‌كرد اذان و اقامه می‌گفت و دو ركعت نماز صبح به جای مى‌‏آورد. و پس از سلام نماز مى‏‌نشست و به تعقيبات نماز مى‏‌پرداخت تا طلوع آفتاب. و آنگاه به سجده شكر رفته و همچنان در سجده بود تا روز بلند شود.

ذکر قنوت و سوره‌های قرآن در نمازهای حضرت رضا(ع)
در تمام نمازهاى واجب در ركعت اول سوره حمد و سوره إنّا انزلناه، و در ركعت دوم حمد و‏ قل هُوَ اللهُ أَحَد را می‌خواند بجز نماز صبح و ظهر و عصر روزهاى جمعه كه در آن اوقات مذكور سوره حمد و جمعه و منافقين را قرائت می‌كرد. و در نماز عشاى شب جمعه در ركعت اوّل پس از قرائت حمد، سوره جمعه و در ركعت دوم پس از حمد، سوره‏ سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الأعْلَى‏ را می‌خواند. و در نماز صبح روزهای دوشنبه و پنجشنبه در ركعت اوّل سوره حمد و سوره‏ هَلْ أَتى‏ عَلَى الإنسان‏، و در ركعت دوم پس از حمد سوره‏ هَلْ أتاكَ حَدِيثُ الْغاشِيَةِ را قرائت می‌كرد.

و قرائت نماز مغرب و عشاء و نماز شب و شفع و وتر و صبح را به جهر (بلند)، و نماز ظهر و عصر را به آهستگى می‌خواند، و در دو ركعت آخر «سبحان الله و الحمد لله و لا إله إلا الله و الله اكبر» می‌گفت، و ذكر قنوت او در تمامى نمازها اين بود: «ربّ اغفر لى و ارحم، و تجاوز عمّا تعلم، إنّك أنت الأعزّ الأجلّ الأكرم» (خداوندا! بيامرز و رحم نما و آن ناپسندها که از ما ديده‏اى بگذر، چون تو خود عزيزتر و شكوهمندتر و محترم‌ترى).

روزه و نمازهای امام رضا(ع) در سفر
و اگر در ماه مبارک رمضان، مسافر بود و به شهرى وارد می‌شد قصد اقامت ده روز می‌كرد و روزه‏اش را افطار نمى‌‏نمود، و چون شام می‌شد پيش از آنكه افطار كند ابتدا به نماز مغرب می‌پرداخت.

و اما در بين راه، نمازهاى واجبش را جز نماز مغرب دو ركعت به جای مى‏‌آورد و تنها آن را سه ركعت می‌گزارد و نافله آن را نیز به جا مى‏‌آورد و همچنين نوافل شب، نيز شفع و وتر. و دو ركعت نافله صبح را چه در سفر و چه در حضر ترك نمى‌‏نمود. و نافله‏‌هاى روز را در مسافرت نمى‏‌خواند، و پس از هر نمازى كه قصر (شكسته) خوانده بود سى بار ذكر «سبحان الله و الحمد لله‏ و لا اله الا الله و الله اكبر» می‌گفت، و می‌فرمود: اين جاى آن دو ركعتِ نخوانده را پر می‌كند و مانند اين است كه تمام به جای آورده شده است. و نديدم او را كه در سفر و حضر «صلاة ضحى» بخواند (صلاة ضحى از بدعت‌ها است كه در زمان خلیفۀ دوم رسم شد و در میانۀ روز آن را مى‏‌خواندند). و در مدت سفر، روزه نمى‏‌گرفت.

کیفیت دعاها و تلاوت قرآن حضرت
آن حضرت عليه السلام در هر دعائى كه شروع می‌كرد ابتدا صلوات بر محمد و آل او می‌فرستاد و در نماز و غير آن بسيار صلوات می‌فرستاد.

و شب‌ها چون به بستر خواب می‌رفت زياد تلاوت قرآن مى‌‏كرد، و هر گاه به آيه‌‏اى كه در آن ذكرى از بهشت يا دوزخ بود می‌رسيد می‌گريست، و از خداوند درخواست بهشت می‌كرد و از آتش دوزخ بدو پناه می‌برد. و «بسم الله الرّحمن الرّحيم‏» را در نمازهاى شبانه‌روزش به جهر (آواز بلند) می‌گفت.

آداب تلاوت سوره‌های قرآن
ـ و چون‏ قُلْ هُوَ اللهُ أحَد را می‌خواند آهسته می‌گفت: «الله احد» (خدا يكتاست) و چون سوره تمام می‌شد سه بار می‌گفت: «كذلك الله ربَّنا».

ـ و چون سوره «قُلْ يا أيُّهَا الْكافِرونَ‏» را می‌خواند آهسته و در دل می‌گفت: يا أيُّهَا الْكافِرُونَ‏. و پس از فراغ از آن سوره، سه بار می‌گفت: «ربّى الله و دينى الإسلام» (پروردگارم خداست و آئينم اسلام است).

ـ و چون سوره «و التّين‏ و الزّيتون» را قرائت می‌كرد، پس از فراغ می‌گفت: «بلى و أنا على ذلك من الشّاهدين» (آرى چنين است و من بر آن شهادت می‌دهم).

ـ و چون سوره «لا اُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيامَةِ» را قرائت می‌كرد پس از فراغ می‌گفت: «سبحانك اللّهم» (منزّهى پروردگار من).

ـ و چون در سوره جمعه اين آيه را می‌خواند قُلْ ما عِنْدَ اللهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ، می‌گفت:‏ «للذين اتّقوا» و سپس تتمّه آيه را كه‏ وَ اللهُ خَيْرُ الرَّازِقينَ‏ است قرائت می‌فرمود.

ـ و چون از خواندن سوره فاتحه فارغ می‌شد می‌گفت: «الحمد لله ربّ العالمین‏». و چون سوره «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الأعْلَى‏» را می‌خواند آهسته می‌گفت: «سبحان ربّى الاعلى».

ـ و چون‏ يا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا را در هر سوره قرائت می‌كرد آهسته می‌گفت: «لبّيك اللّهمّ لبيك».

استقبال از حضرت رضا در شهرها
و آن حضرت عليه السلام در هيچ شهرى قدم نمى‏‌گذاشت جز اينكه اهالى آن سامان به ديدنش آمده از وى مسائل و مشكلات دينى و علمى خود را مى‏‌پرسيدند. و بسيار براى آنان از پدرش و از آباء گرامی‌اش عليهم السلام و از رسول خدا صلى الله عليه و آله حديث می‌كرد.

وقتى او را بر مأمون وارد كردم از من جوياى حال و كردار او شد، من آنچه ديده بودم براى او گفتم؛ از رفتار و اعمال شبانه روزش و از رفتن و ماندنش همه‏ را شرح دادم. مأمون گفت: اى پسر أبى‌ضحاك! اين مرد بهترينِ خلق روى زمین و علمش از همگان بيشتر و عبادتش افزون‌تر و درست و بجاتر است. پس، آنچه از وى ديده‏‌اى به احدى بازگو مكن تا فضل و بزرگواريش بر كسى ظاهر نگردد مگر از زبان من. و از خداوند يارى می‌جويم بر آنچه نيّت كرده‏‌ام؛ كه مقام او را بلند كنم و نامش را در همه جا منتشر سازم و شيوع دهم.

[الشیخ الصدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ترجمه میرزا علی‌اکبر غفاری و حمیدرضا مستفید، ۲ ج، نشر صدوق، طبع اول، ۱۳۷۳؛ باب ۴۴، حدیث ۵؛ ج ۲، صص ۴۲۱ تا ۴۳۰]

حَدَّثَنَا تَمِيمُ بْنُ عَبْدِ اللهِ بْنِ تَمِيمٍ الْقُرَشِيُّ رَضِيَ اللهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي أبِي عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ الأنصَارِيِّ قَالَ سَمِعْتُ رَجَاءَ بْنَ أبِي الضَّحَّاكِ يَقُولُ‏ بَعَثَنِي الْمَأمُونُ فِي إشْخَاصِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى ع مِنَ الْمَدِينَةِ وَ قَدْ أمَرَنِي أنْ آخُذَ بِهِ عَلَى طَرِيقِ الْبَصْرَةِ وَ الأهوَازِ وَ فَارِسَ وَ لا آخُذَ بِهِ عَلَى طَرِيقِ قُمَّ وَ أمَرَنِي أنْ أحْفَظَهُ بِنَفْسِي بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ حَتَّى أقْدَمَ بِهِ عَلَيْهِ فَكُنْتُ مَعَهُ مِنَ الْمَدِينَةِ إلَى مَرْوَ فَوَ اللَّهِ مَا رَأيْتُ رَجُلاً كَانَ أتْقَى لِلَّهِ تَعَالَى مِنْهُ وَ لا أكْثَرَ ذِكْراً لِلَّهِ فِي جَمِيعِ أوْقَاتِهِ مِنْهُ وَ لا أشَدَّ خَوْفاً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْه...


منبع:سایت خبری و تحلیلی بی باک


اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

التماس دعا


داستانهایی از رویارویی پیامبران با شیطان ملعون

داستان های پند آموز

شیطان و حضرت ایوب
شخصي از امام صادق(ع) پرسيد: بلايي که دامنگير ايوب شد براي چه بود؟ حضرت در پاسخ او چنين فرمود:
بلايي که بر ايوب وارد شد به خاطر کفران نعمت نبود بلکه به خاطر شکر نعمت بود که ابليس بر او حسد برد و به پيشگاه خدا عرضه داشت که اگر او اين همه شکر نعمت تو را به جا آورد به خاطر زندگي وسيع و مرفهي است که به او داده اي، و اگر مواهب دنيا را از او بگيري هرگز شکر تو را به جا نخواهد آورد، مرا بر دنياي او مسلط کن تا حقيقت گفته ام معلوم شود. خداوند براي اينکه اين ماجرا سندي براي همه رهروان راه حق باشد، به شيطان اين اجازه را داد.
او آمد و اموال و فرزندان ايوب را يکي پس از ديگري از ميان برداشت، ولي اين حوادث دردناک نه تنها از شکر ايوب نکاست بلکه شکر او افزون شد. سرانجام شيطان از خدا خواست بر زراعت و گوسفندان او مسلط شود، اين اجازه هم به او داده شد (و تمامي آن زراعت را آتش زد و گوسفندان را از بين برد) ولي باز هم حمد و شکر ايوب افزون شد. سرانجام شيطان از خدا خواست که بر بدن ايوب مسلّط گردد و سبب بيماري شديد او شود، و اين چنين شد، به طوري که از شدت بيماري و جراحت قادر به حرکت نبود، بي آنکه کمترين خللي در عقل و درک او پيدا شود.
بالاخره جمعي از رهبانها به ديدن او آمدند و گفتند: بگو ببينيم تو چه گناه بزرگي کرده اي که اين چنين مبتلا شده اي؟ و به اين ترتيب شماتت ديگران آغاز شد و اين امر بر ايوب گران آمد. ايوب گفت: به عزت پروردگارم سوگند که من هيچ لقمه غذايي نخوردم مگر اينکه يتيم و ضعيفي بر سر سفره با من نشسته، و هيچ طاعت الهي پيش نيامده مگر اين که سخت ترين آن را انتخاب نمودم.
در اين هنگام که ايوب از عهده تمامي امتحانات در مقام شکيبايي و شکرگزاري برآمده بود زبان به مناجات و دعا گشود و حل مشکلات خود را با تعبيري مؤدبانه و خالي از هر گونه شکايت از خدا خواست، و درهاي رحمت الهي گشوده شد و مشکلات به سرعت برطرف گشت و نعمت هاي الهي افزون تر از آنچه بود به او رو آورد.(8) بقیه داستانها در ادامه مطلب


حضرت عیسی(ع) همراه با رفیق دنیا پرست

شخصى با حضرت عيسى (عليه السلام) همسفر شد تا به كنار آبى رسيدند سه قرص نان داشتند دو تاى آن را با هم خوردند و يكى ديگر را در آن محل گذاردند و براى خوردن آب بر سر نهر رفتند بعد از ساعتى حضرت سراغ آن گرده نان را گرفتند، گفت: اطلاعى ندارم پس هر دو از آنجا راه افتادند رفتند، اتفاقا آهويى با دو بچه آهو به نظر حضرت عيسى (عليه السلام) در آمدند آن حضرت يكى از آن دو آهوى بچه را طلبيد به فرمان حق تعالى آن آهو اجابت كرد به خدمت حضرت آمد آن حضرت آن را ذبح نمودند و كباب و بريان كردند به اتفاق رفيق ميل كردند.

بعد از آن، حضرت خطاب به آن آهو بره كشته شده كردند و فرمودند: قم باذن الله، بلند شو به اذن خدا آهو بره زنده شد و رفت.

حضرت با رفيق خود راهى شدند بعد حضرت فرمود: بحق آن خدايى كه اين آيه بزرگ را به تو نشان داد بگو كه آن قرص نان را كه برداشت گفت: نمى‏دانم (انسان گرفتار دنيا است و مال دنيا، ببينيد اين شخص چقدر و چند دفعه دروغ بگويد شايد به دنيا برسد) خلاصه پس از آن دوباره راهى شدند رسيدند به روى آب روان و يا رودخانه حضرت عيسى (عليه السلام) دست آن رفيق را گرفت به روى آب روان گشتند.

چون از آن آب گذشتند حضرت فرمود: از تو سوال مى‏كنم بحق آن خدايى كه اين معجزه را به تو نشان داد آن گرده نان را كه برداشت، باز گفت: نمى‏دانم و خبر ندارم، از آنجا نيز عبور كردند در بيابان نشستند حضرت عيسى پاره خاك فراهم فرمود و امر كرد: كن ذهبا باذن الله يعنى: طلا بشويد به اذن خداوند تعالى، آن خاك و ريگ به فرمان الهى طلا گرديد، آن حضرت آن طلا را سه قسمت فرمود، يك قسمت را خودش برداشت، قسمت ديگر را به رفيق داد، قسمت سوم را فرمود براى كسى گذاشتم كه آن گرده نان را برداشته باشد.

مريض حريص گفت: من برداشتم، حضرت عيسى وقتى اين جريان را ديدند هر سه قسمت را به او دادند و از او جدا شدند آن مرد با آن سه قسمت طلا در بيابان ماند كه دو نفر ديگر به او رسيدند و به طمع آن مال خطير به دنبال او افتادند و قصد كشتن او را نمودند ناچار زبان ملايمت گشودند و گفتند: اين سه قطعه طلا را تقسيم مى‏كنيم هر كدام يك قطعه برداشتند.

چون به منزل رسيدند، يكى از رفقا را براى خريد نان به قريه نزديك فرستادند رفيقى كه براى تهيه نان رفته بود با خود فكر كرد كه طعام را با زهر مسموم كند و به خورد دو رفيق خود بدهد و هر سه قطعه طلا را تصرف نمايد و همين عمل را انجام داد.

اتفاقا آن دو رفيق هم در بيابان نقشه قتل او را طرح كردند كه وقتى آمد او را بكشند و تمام طلاها را تصرف كنند، چون آن رفيق، آن دو نفر آمد او را كشتند سپس بدون اطلاع از جريان طعام مسموم، از آن طعام خوردند و هر دو مسموم شدند و مردند و آن سه قطعه طلا و سه جنازه كشته شده در بيابان افتاده بود.

بار ديگر حضرت عيسى (عليه السلام) با حواريين از آن طرف عبورشانافتاد و آن سه قطعه طلا و سه جنازه را ملاحظه كردند حضرت عيسى صورت بطرف اصحاب خود كرد و حكايت آنها را نقل فرمود، بعد از آن فرمودند: هذه الدنيا فاحذروها، يعنى اين است دنيا پس دورى كنيد از آن دنيا و دل به آن نبنديد كه نتيجه بعدى گرفتارى است كه ملاحظه فرموديد، كه دل بستن به دنيا چه عاقبت بدى بوجود آورد .

مبارزه بي امان نوح (ع) با بت پرستي

هنگامي که نوح (ع) به پيامبري مبعوث شد، جهان غرق در خرافات، بت پرستي ها، آلودگي ها و انحرافات گوناگوني بود. مردم داراي انواع بت ها بودند و براي هر کدام نامي گذاشتند و با دلبستگي عجيبي آنها را مي پرستيدند و به وسيله آنها برکات و خوشبختي مي طلبيدند و در گرفتاري ها به آنها پناه مي بردند.
روايت شده حضرت نوح (ع) پيکر مطهر آدم (ع) را در کوه هند (در ميان قبري به طور امانت) نهاده بود و از آن نگهباني مي کرد تا کافران به عنوان پرستش، قبر آدم(ع) را طواف نکنند، شيطان به کافران چنين القا کرد «اينها (نوح و قبيله اش) افتخار مي کنند که از فرزندان آدم هستند، ولي شما از فرزندان آدم نيستيد، من به شما بگويم که آدم، جسدي بيش نيست، من همانند آن را براي شما درست مي کنم، آنگاه آن را طواف کنيد. سپس پنج عدد بت ساخت و آنها را به پرستش آن پنج بت وادار کرد، که نام آنها عبارت بود از وَدّ، سُواع، يَغوث، يعوق و نَسْر(1) به اين ترتيب اين بتها تا عصر پيامبر اسلام(ص) باقي ماندند و مورد پرستش قبايل مختلف قرار گرفتند.(2)
خداوند متعال حضرت نوح(ع) را براي نجات آنها از چنگال جهل و خرافه پرستي و بت پرستي به سوي آنها فرستاد. حضرت نوح(ع) با بياني روشن و روان، گفتاري منطقي و دلنشين، سخناني مهرانگيز و شيوا، آنها را به سوي خداي يکتا دعوت مي کرد و به سوي پاداش الهي فرا مي خواند و از عذاب الهي برحذر مي داشت، ولي آنها از روي ناداني و تکبر و غرور، هرگز حاضر نبودند سخن نوح(ع) را بشنوند و از بت پرستي دست بردارند.
حضرت نوح(ع) با تحمل و استقامت پي گير، شب و روز با آنها صحبت کرد و با رفتارها و گفتارهاي گوناگون آنان را به سوي خداوند بي همتا دعوت نمود و همه اصول و شيوه هاي صحيح را در دعوت آنها به کار برد و همچون طبيبي دلسوز به بالين آنها رفت و پستي و آثار زشت بت پرستي را براي آنها شرح داد و خطر سخت اين بيماري را به آنها گوشزد نمود، ولي گفتار منطقي و سخنان دلپذير حضرت نوح (ع) هيچ گونه اثري در دل سياه آنها نگذاشت. به قول سعدي شيرازي:
بر سيه دل چه سود خواندن وعظ
نرود ميخ آهنين بر سنگ
به فرموده قرآن، آنها در برابر نوح(ع) مي گفتند:
(لا تَذَرُنَّ آلِهَتَکُم و لا تَذَرُنَّ وَدّاً وَ لا سُواعاً وَ لا يَغُوثَ وَ يَعوقَ وَ نَسراً)(3)
دست از خدايان و بت هاي خود برنداريد و (به خصوص) بتهاي ودّ، سُواع، يغوث، يعوق و نَسر را رها نکنيد.
سالها از دعوت حضرت نوح(ع) گذشت، ولي در اين مدت هيچ کس جز چند نفر به عدد شماره انگشتان، آن هم از طبقه پايين اجتماع به آن حضرت ايمان نياوردند و نوح(ع) بي آنکه خسته شود همچنان فرياد مي زد:
(ان لا تعبدوا الاّ الله انّي اخاف عليکم عذابَ يومٍ اليمٍ)(4)
جز خداي يکتا و بي همتا را پرستش نکنيد؛ زيرا بر شما از عذاب روز دردناکي مي ترسم!
اشراف کافر قوم نوح(ع) نزد آن حضرت آمده و در پاسخ دعوت او مي گفتند: ما تو را جز بشري همچون خودمان نمي بينيم، و کساني را که از تو پيروي کرده اند جز گروهي اراذل ساده لوح نمي نگريم و تو هيچ گونه نسبت برتري به ما نداري، بلکه تو را دروغگو مي دانيم.
نوح(ع) در پاسخ آنها گفت: اگر من دليل روشني از پروردگارم داشته باشم و از نزد خودش رحمتي به من داده باشد- و به شما مخفي مانده- آيا باز هم رسالت مرا انکار مي کنيد؟ اي قوم من! من به خاطر اين دعوت، اجر و پاداشي از شما نمي خواهم، اجر من تنها بر خداست و من آن افراد اندک را که به من ايمان آورده اند به خاطر شما ترک نمي کنم، چرا که اگر آنها را از خود برانم، در روز قيامت در پيشگاه خدا از من شکايت خواهند کرد، ولي شما (اشراف) را قومي نادان مي نگرم.(5)
گاه مي شد که حضرت نوح(ع) را آن قدر مي زدند که به حالت مرگ بر زمين مي افتاد، ولي وقتي که به هوش مي آمد و نيروي خود را باز مي يافت، با غسل کردن، بدن خود را شستشو مي داد و سپس نزد قوم مي آمد و دعوت خود را آغاز مي کرد، به اين ترتيب، آن حضرت با مقاومت خستگي ناپذيري به مبارزه بي امان خود ادامه مي داد.(6)

گفت و گوي حضرت يحيي و شيطان

شيطان به صورتي تمثل پيدا کرده و نزد حضرت يحيي بن زکريا(ع) حاضر شد و گفت: مي خواهم تو را نصيحت کنم. حضرت يحيي فرمود: من نصيحت تو را نمي خواهم. اما از انسانها (و اصناف آنها) مرا باخبر کن. شيطان گفت: انسانها در نزد ما سه گروه هستند: يک گروه که سخت ترين گروه نزد ما هستند، آنهايند که ما به سوي ايشان مي رويم، آنها را فريب مي دهيم و آنها گناه مي کنند، اما بعد استغفار کرده و توبه مي کنند و تمام زحمات ما به هدر مي رود. بار ديگر به سراغ آنها مي رويم، نه ما از آنها مأيوس مي شويم و نه کاملاً به خواسته خود مي رسيم، و از آنها در زحمت هستيم.
اما گروه دوم آنها هستند که در نزد ما مثل توپي هستند که بچه ها با آن بازي مي کنند، به هر طرف بخواهيم آنها را مي چرخانيم و آنها در اختيار ما هستند. و اما گروه سوم آنهايند که داراي عصمت هستند مثل شما (حضرت يحيي بن زکريا) که ما قدرت نفوذ در آنها نداريم.(7)

شيطان و همسر باوفاي حضرت ايوب

حضرت ايوب به انواع بلاها، گرفتار گرديد و در برابر همه آنها با صبر و شکر الهي خود را نگهداشت و هرگز از ايمان و عبادت و مناجاتش با خدا چيزي کم نشد، از اين رو خداوند در شأن او فرمود:
«اِنّا وَجَدناهُ صابِراً نِعمَ العَبدُ اِنَّهُ اَوّابٌ»(9)
ما ايوب را صبور و شکيبا يافتيم، چه بنده خوبي که بسيار به درگاه خدا بازمي گشت و با خدا راز و نياز مي کرد. او همسر بسيار باوفايي داشت (که به قولي نامش «ليا» و دختر حضرت يعقوب(ع) بود)
اين بانوي آگاه و مقاوم، در ميان همه حوادث تلخ و بلاهايي که بر ايوب وارد شد، در کنار همسرش بود و تا آخر توان خود او را ياري مي کرد و از او پرستاري مي نمود، در دوراني که هفت يا هيجده سال، رنج و بيماري ايوب طول کشيد، و کار به جايي رسيد که نزديک ترين ياران و اصحابش او را ترک کردند، و حتي دوستانش شماتت کرده و زخم زبان مي زدند که ايوب چه گناهي کرده که اين گونه مبتلا شده است؟!
ولي در اين کوران شديد، همسر ايوب همچنان با مقاومت بي نظير، ايوب را تنها نگذاشت و از پرستاري و مهرباني به او دست نکشيد. از مفسّر معروف، ابن عباس نقل شده: در يک مورد همسر ايوب خطا کرد و آن اين بود که شيطان (يا شيطان صفتي) به صورت انسان نزد او آمد و گفت: من شوهر تو را درمان مي کنم، به شرط اينکه وقتي سلامتي خود را باز يافت به من بگويد، تنها عامل بهبودي او من بوده ام، و هيچ مزد ديگري نمي خواهم.
همسر ايوب که از ادامه بيماري شوهر، سخت ناراحت بود، اين سخن را پذيرفت و نزد ايوب(ع) آمد و آن پيشنهاد را براي شوهرش بيان کرد. حضرت ايوب دريافت که پاي همسرش لغزيده، و شيطان فرصت طلب مي خواهد از اين بحران، راه نفوذي پيدا کند، و ساحت مقدس توحيد و توکل به خدا را از دل خانواده ايوب، بيرون ببرد، تا باعث سلامتي را به غير خدا نسبت دهد. و در حقيقت اين امتحان ديگري براي ايوب بود. ايوب نسبت به همسرش ناراحت شد و سوگند ياد کرد که اگر قدرت پيدا کند يک صد ضربه يا کمتر به همسرش بزند و او را تنبيه کند. هنگامي که دوران نعمت و سلامتي ايوب فرا رسيد، خواست به پاس وفاداري همسرش او را ببخشد. ولي مسأله سوگند و نام خدا و حفظ قانون در ميان بود. او براي حلّ اين مشکل، از درگاه خدا استمداد کرد. خداوند به او وحي کرد:
«وَ خُذ بِيَدِکَ ضِغثاً فَاضرِب بِه وَ لا تَحنَث»(10) بسته اي از ساقه هاي گندم را (به اندازه صد عدد) برگير و به او (همسرت) بزن و سوگند خود را مشکن. ايوب همين دستور را اجرا کرد، و به اين ترتيب هم مشکل او در مورد سوگند حل شد، و هم حريم قانون حفظ گرديد، و هم به خاطر وفاداري هاي همسر، خداوند بر همسر آسان گرفت تا نيکي هاي او جبران گردد. بنابراين خداوند پاداش نيوکاران را ضايع نمي کند.(11)

شيطان و جرجيس(ع)

گفته اند: روزي حضرت جرجيس پيامبر، با شيطان ديدار کرد و به او فرمود: اي روح خبيث و نجس! و اي خلق ملعون! چه چيز تو را وا مي دارد که باعث هلاکت خود و ديگران شوي، در حالي که مي داني تو و پيروان و لشکريانت به سوي جهنم پيش مي رويد؟
آن ملعون گفت: اگر مرا مخيّر کنند بين تمام آن چه را که آفتاب بر آن مي تابد، و ظلمت شب آن را فرا مي گيرد، و بين هلاک کردن و گمراه کردن ايشان، گرچه يک نفر را در يک چشم به هم زدن باشد، من يک چشم به هم زدن و گمراه کردن ايشان را بر جميع آن لذت ها برمي گزينم. گمراه کردن يک نفر از بني آدم نزد من محبوب تر است از لذت همه دنيا و آن چه در آن است.
از اين رو، آن ملعون در کشاندن مردم به فساد، و مانع شدن از کار خير و صلاح بسيار شتاب دارد. در حديثي آمده: حضرت رسول(ص) فرمودند: «العَجَلَهُ مِنَ الشَّيطان» عجله کردن در کارها از شيطان است مگر در چند کار که خوي پيامبران است.(12)

شيطان و حضرت سليمان(ع)

حضرت سليمان علي نبينا و آله و عليه السلام عرض کرد: خدايا! تو مرا بر جن و انس و وحوش و طيور و ملائکه و ديوها مسلط کردي، ولي يک خواهشي از تو دارم و آن اينکه اجازه دهي بر شيطان هم مسلط شوم و او را زنداني و حبس کنم و به غل و زنجير بکشم که اين قدر مردم را به گناه و معصيت نيندازد.
خطاب رسيد: اي سليمان! مصلحت نيست.
عرض کرد: خدايا! وجود اين ملعون براي چه خوب است؟!
ندا آمد: اگر شيطان نباشد کارهاي مردم معوق و معطل مي ماند، عقب مي افتد، کار مردم پيش نمي رود...
عرض کرد: خدايا! من ميل دارم اين ملعون را چند روزي حبس کنم.
خطاب رسيد: حالا که اصرار داري؛ بسم الله، او را بگير.
حضرت سليمان(ع) فرستاد او را آوردند، غل و زنجير کردند و به زندان انداختند.
حضرت کارش زنبيل بافي بود، زنبيل درست مي کرد و مي برد بازار مي فروخت و از اين راه نان خود را در مي آورد.
يک روز زنبيل درست کرد و به نوکرها داد که ببرند بازار بفروشند و قدري آرد جو با پولش بخرند تا نان بپزد و تناول کند. (در حالي که در خبر است که هر روز چهار هزار شتر و پنج هزار گاو و شش هزار گوسفند در آشپزخانه حضرتش طبخ مي شد، با وجود اين خودش زنبيل بافي مي کرد و نان مي خورد)
حضرت سليمان(ع) فرستاد زنبيل را بردند بازار بفروشند، خدمت گزاران ديدند بازارها بسته، خبر آوردند آقا بازارها بسته است. حضرت فرمود: مگر چه شده؟! براي چه بسته است؟ گفتند: نمي دانيم، زنبيل ها ماند، و حضرت آن روز را با آب افطار کرد.
روز بعد غلامان را فرستاد زنبيل ها را به بازار ببرند و بفروشند، باز خبر آوردند که بازارها بسته و مردم به قبرستانها رفته و مشغول گريه و زاري هستند و تهيه سفر آخرت را مي بينند.
خدايا چه شده مردم چرا دل به کاسبي نمي دهند؟!
خطاب رسيد: اي سليمان! تو دلال بازار را گرفتي و زندان کردي، نگفتم: مصلحت نيست شيطان را زنداني کني؟
حضرت سليمان دستور داد، شيطان را آزاد کردند، صبح که شد ديد مردم صبح زود به در مغازه هايشان رفته اند و مشغول کسب و کار شده اند. پس اگر شيطان نباشد امورات دنيا نظم نمي گيرد، قدرت پروردگار را مشاهده مي کني، از همين دشمن براي نظم امور استفاده کرده چنانچه شاعري مي گويد:
اگر نيک و بدي ديدي مزن دم
که هم ابليس مي بايد هم آدم(13)
شيطان و حضرت ذوالکفل(ع)
در کتاب نورالمبين في قصص الانبياء و المرسلين نقل شده «اليسع» که پيغمبر پيش از ذوالکفل بود و خداوند آنها را جزو پيغمبران خود در قرآن مجيد ذکر نموده و فرموده: «و اذکر اسماعيل و اليسع و ذاالکفل و کل من الاخيار»(14) چون خواست از دنيا برود در مجمع عمومي اعلان موت خويش را داد و سپس فرمود: هرکس که سه امر را از براي من تعهد نمايد او را وصي خويش مي گردانم: اول آنکه نماز شب از او فوت نشود. دوم آنکه اغلب روزها را روزه بگيرد. سوم آنکه چون غضب بر او عارض شد خود را حفظ نمايد و اعمال غضب نکند.
از ما بين آن جمعيت کسي حاضر به اين تعهد نگرديد مگر جواني که او را بشر مي گفتند و سن او از تمام مردم مجلس کمتر بود او عرض کرد من حاضرم وفاي به اين سه عهد نمايم. تا سه مرتبه جناب اليسع اين مطلب را در آن جلسه اعلان کرد و به غير از بشر کسي حاضر به اين تعهد نگرديد. و لذا در مجلس عمومي اليسع بشر را وصي خويش قرار داد و مردم را سفارش کرد که از اطاعت او سرپيچي ننمايند و منقاد دستورات او باشند. و از اين رو که بشر متعهد و متکفل اين سه مطلب گرديد از آن روز به بعد او را ذي الکفل ناميدند يعني کسي که متکفل وفاي به اين سه موضوع مهم گرديد.
و بعضي گفته اند که چون ثواب عبادت او به تنهايي مقابل ثواب عبادت تمام امّتان او بود يا چون جمع زيادي از فقرا را تکفل مي نموده او را ذوالکفل مي گفتند. و چون اليسع از دنيا رفت و ذوالکفل قيام به سرپرستي و هدايت مردم کرد، خداوند هم او را به پيغمبري برگزيد. اگرچه بسياري را اعتقاد آن است که ذوالکفل پيغمبر نبوده وليکن از براي هدايت و ارشاد مردم بسيار ساعي و جدي بوده.
تا اينکه روزي شيطان عليه اللعنه صيحه کشيد و چون اعوانش به گرد او جمع شدند گفت: من از اغواي ذوالکفل عاجز شدم آيا يکي از شما نيست که بتواند او را اغوا نمايد و نگذارد به وعده اي که به اليسع داده وفا نمايد؟ يکي از شاطين که او را شيطان مفسدش مي گفتند وعده داد که من به هر نحو باشد او را اغوا مي کنم و نخواهم گذاشت به وعده اي که داده وفا نمايد. به طرف خانه ذوالکفل آمد و چون ذوالکفل شب را به عبادت به سر برده بود و روز را هم روزه بود و به علاوه در پي تحصيل معاش خود زحمت زياد کشيده بود و ساعتي پيش از ظهر هم در مسجد نشست که اگر مردم مرافعه دارند و مسأله مي خواهند از او بپرسند و چون نماز ظهر خود را به جا مي آورد مي آمد در خانه استراحت مي کرد.
شيطان گذاشت تا اينکه ذوالکفل مختصري چشمش به خواب گرم شد، آنگاه خود را به صورت شخص کتک خورده مظلومي مجسم نمود و آمد به شدت درب خانه ذوالکفل را زد. آن جناب از خواب بيدار گشت و به عقب در آمد، ديد شخصي سر تا پا پر از گرد و خاک و بدن او مجروح مي باشد و با چشم گريان مي گويد: يک نفر نيست به داد من مظلوم برسد و داد مرا از ظالم بگيرد؟! جناب ذوالکفل فرمودند: کي درحق تو ظلم نموده؟ عرض کرد: يکي از دوستان تو مرا بدون جهت چنين مضروب کرده. فرمودند: انگشتر مرا بگير و به نزد او ببر و بگو ذوالکفل مي گويد زود به اينجا بيا و با تو کار لازمي دارم.
شيطان گفت: گمان ندارم به پيغام شما او حاضر شود. فرمودند: چرا اگر آن شخص از دوستان من باشد قطعاً در امتثال امر من به جان و دل حاضر است. شيطان رفت و ذوالکفل آمد استراحت نمود ولي طولي نکشيد که باز صداي در بلند شد. از خواب پريد و آمد ديد باز همان شخص است مي گويد رفتم و انگشتر شما را به او نشان دادم وليکن اصلاً اعتنايي نکرد و گفت: هرگز من کاري به ذوالکفل ندارم شما خودتان تا فلان جا از براي دادخواهي من تشريف بياوريد. فرمودند: من در اثر بيداري شب و روزه روز و گرمي هوا هيچ حال حرکت ندارم و نامه اي به او مي نويسم تا اينکه بيايد و داد تو را از او بگيرم و نامه نوشت و به او داد. شيطان نامه را گرفت و رفت و قدري صبر کرد سپس آمد و باز درب خانه را به شدت زد. ذوالکفل باز از خواب پريد و پشت در آمد ديد همان شخص کتک خورده مي باشد و با چشم گريان مي گويد عوض آنکه به نامه شما اعتنا نمايد آن را به دور افکند و گفت: هرگز من با ذوالکفل کاري ندارم متمني هستم خود شما از براي دادخواهي من تا فلان جا تشريف بياوريد. ناچار آن جناب عبا بر سر افکند و نعلين در پا کرد و از خانه بيرون آمد در حالي که در اثر روزه و بيداري شب بسيار آن جناب را ضعف گرفته بود و هوا هم در شدت گرما بود. چون به سراغ آن شخص ظالم آمد تا جايي که آدرس او را گفته بود آن کس را نديد، پرسيد پس شخصي که مي گويي در کجا است؟ عرض کرد: الساعه در اينجا بود وليکن مي گويند فلان جا رفته. جناب ذوالکفل به آن طرف متوجه گرديد ولي وقتي به آنجا رسيدند شيطان جاي ديگري را معرفي نمود که به آنجا رفته. ذوالکفل متوجه به آن طرف شد. هر چه شيطان توجه مي کرد ببيند چهره او را غضب فرو مي گيرد تا در حال غضب سخني بگويد که از مقام او کاسته شود ديد اصلاً به غير از ذکر خدا سخني نمي گويد.
لذا عرض کرد: من شيطان مي باشم و به اين صورت مجسم گرديدم که شايد بتوانم بدين وسيله شما را به غضب درآورم که علاوه بر آن که نقض عهد نموده باشي سخناني بگويي که موجب انحطاط مقام شما گردد وليکن اکنون متوجه شدم که شما اغوا نخواهي گشت و نقض عهد نخواهي نمود برگرديد و استراحت نماييد. و از نظر او غايب گرديد. (15)

شيطان و حضرت ابراهيم و اسماعيل و هاجر

حضرت ابراهيم(ع) طبق دستور پروردگار جهان، هاجر و اسماعيل را از سرزمين شام به مکه معظمه آورد و در کنار کعبه مکرمه جاي داد در حالي که نه مونسي بود و نه جنبنده اي و نه آبي و نه غذايي.
آفريدگار جهان، هاجر و اسماعيل را از تنگناي سختي نجات داد و از جايي که به کمکشان نمي آمد ناراحتي آنان را برطرف نمود. اسماعيل در سرزمين مکه در کنار خانه خدا نشو و نما کرده و پرورش يافت.
روزي ابراهيم(ع) به ديدار هاجر و اسماعيل از سرزمين شام آمد، در آن وقت اسماعيل سيزده ساله بود. ابراهيم در عالم رؤيا ديد که به او گفته شد: اي ابراهيم! برخيز و فرزندت را در راه ما قرباني کن و چون خواب پيامبران راست و درست و به منزله وحي مي باشد و عمل به آن واجب و لازم است، از اين رو ابراهيم دستور خداي خويش را با جان و دل پذيرفت و خود را به انجام فرمان الهي آماده نمود، بامداد روز دهم ماه ذي الحجه (عيد قربان) به هاجر گفت: با فرزندم بايد به مهماني دوستي بروم، او را لباسي فاخر و جامه زيبا بپوشان، هاجر لباس نو به او پوشاند و روي و مويش را شسته و شانه کرد و او را بوسيد و بوييد و گفت:
عزير مادر! نمي دانم که تو را به کدام مهماني مي برند اما از گيسوي تو بوي پريشاني مي شنوم. ابراهيم(ع) از هاجر کارد و ريسماني طلبيد. هاجر از شنيدن اين درخواست فکرش پريشان و آزرده شد و به حضرت ابراهيم عرضه داشت که در اين مهماني به اين گونه چيزها نيازي نيست.
حضرت ابراهيم فرمود: شايد قرباني کنم و قرباني کردن بي کارد و ريسمان سخت و دشوار است. ابراهيم و اسماعيل هاجر را وداع کرده و از او جدا شدند و به طرف مني حرکت کردند.
ابراهيم به فرزندش اسماعيل فرمود: اي نور ديده! من در خواب ديده ام که تو را بايد قرباني کنم رأي و نظرت چيست؟(16)
هنگامي که اسماعيل اين سخن را از پدر بزرگوار خود شنيد با کمال اطمينان و قوّت قلب تسليم امر پدر شد. گفت: اي پدر! مأموريت خويش را درباره من انجام بده به خواست خدا مرا از شکيبايان خواهي يافت. هنگامي که حضرت ابراهيم اسماعيل را از نزد مادرش بيرون آورد، شيطان مطرود درگاه الهي از جريان آگاه شد و با خود گفت: اکنون وقت کوشش و هنگام مکر و نيرنگ است، الان بايد به هر وسيله اي که باشد خاندان ابراهيم خليل الرحمن را از مجد و عظمت بيرون برده و خارج ساخت. با خود انديشيد که نيروي صبر و بردباري در زنان کمتر است و دل مادران نسبت به فرزندان رقيق تر و مهربان تر است، نخست بايد به وسوسه او بپردازم، به صورت مردي سالخورده نزد هاجر آمد و گفت:
اي هاجر! آيا مي داني که خليل الرحمن اسماعيل را به کجا مي برد؟ گفت: بلي به مهماني دوستش مي برد. شيطان گفت: اي غافل او را مي برد تا به قتل برساند. هاجر گفت: اي پير خرفت از کجا که تو شيطان نباشي. پدري مانند خليل چگونه حاضر مي شود که پسري مثل اسماعيل را بکشد و به خاک هلاکت اندازد. شيطان گفت:
ادعاي او اين است که خواب ديده و پروردگارش در عالم رؤيا به او دستور داده که فرزند خود را در راه ما قرباني کن. هاجر گفت: خليل الرحمن دروغ نمي گويد اگر فرمان خداوند متعال اين چنين باشد هزار جان هاجر و فرزندانش فداي حق باد. شيطان از هاجر نااميد شد و به نزد حضرت ابراهيم(ع) آمد و گفت:
اي ابراهيم با اين جوان مي خواهي چه کار کني؟ گفت: مي خواهم او را بکشم. شيطان گفت: سبحان اله جواني را که يک چشم بر هم زدن به خدا نافرماني نکرده مي خواهي به قتل برساني؟ ابراهيم فرمود: خداوند متعال به من چنين دستوري داده است. شيطان گفت: پروردگارت تو را از انجام چنين عملي منع و نهي مي نمايد. شيطان تو را به اين عمل فرمان داده. حضرت ابراهيم از گفتار شيطان ناراحت شده و فرمود: واي بر تو، آن خدايي که مرا پرورش داده و تربيت کرده و به اين سن رسانيده او مرا به انجام اين عمل مأمور ساخته است. شيطان گفت: سوگند به خدا مطلب اين طور نيست جز شيطان تو را به انجام چنين عملي امر نکرده است. ابراهيم (ع) قسم خورد که ديگر با او حرف نزند. پس از آن تصميم گرفت که اسماعيل را قرباني کند. شيطان گفت: اي ابراهيم! تو امام امت و پيشواي جمعيت هستي و مردم به تو اقتدا کرده و از اعمال و کارهاي تو پيروي خواهند کرد اگر تو اسماعيل را قرباني کني مردم هم فرزندانشان را قرباني خواهند کرد. ابراهيم (ع) ديگر با او حرفي نزد و سخني نگفت.
وقتي که شيطان از فريب دادن حضرت ابراهيم هم مأيوس و نااميد گشت پيش اسماعيل آمد و گفت: آيا مي داني که پدرت تو را به کجا مي برد؟ فرمود: به مهماني دوستش مي برد. گفت: قضيه اين طور نيست او تو را مي برد تا بکشد و مي گويد که خداوند متعال در خواب به من دستور داده که فرزند خود را در راه ما قرباني کن. اسماعيل فرمود: اي پيرمرد! اگر اين کار، فرمان الهي است، جان اسماعيل نثار امر پروردگار جهان و فداي پدرم. باز شيطان گفت: اي پسر! تو طاقت و توانايي تيغ تيز را نداري از پيش او بگريز. اسماعيل پاسخهاي کافي و جوابهاي دندان شکن به او داد. شيطان ديگر بار آغاز وسوسه و دغدغه نمود، اسماعيل پدرش را از قضيه آگاه ساخت و گفت: اين پيرمرد گمراه به من اذيت و آزار مي رساند و دست از من نمي کشد. حضرت ابراهيم فرمود: فرزند عزيزم! اين شيطان ملعون و از بدترين سگان درگاه خدا است، او را سنگسارش کن جزاي او سنگ است. اسماعيل طبق فرموده پدر سنگي چند جانب او انداخت و آن سگ بي آزرم را سنگسار نمود.
شيطان اينجا هم نتوانست کاري را از پيش ببرد، از اين رو دچار نکبت شده و ذليل و خوار گشت. هنگامي که ابراهيم در مني قرار گرفت اسماعيل را در پيش خود نشاند و کارد و ريسمان را آماده ساخت و از آستين خود بيرون آورد و به زمين نهاد. اسماعيل آمادگي خود را براي قرباني شدن در راه خدا اعلام نمود و خواست که حزن و اندوه پدر را سبک و تخفيف دهد و نزديک ترين راه هدف پدر را به او نشان دهد، از اين رو به ابراهيم گفت: پدر جان! سه حاجت دارم:
1- دست و پاي مرا محکم ببند تا دست و پا نزنم و لباس هاي خود را بالا بزن تا خوني نشود که مادرم آن را ببيند و دلگير و غمگين شود.
2- کارد خودت را تيز کن و هرچه زودتر بر گلوي من بکش تا مرگم آسان گردد، زيرا مرگ سخت و دشوار است.
3- هنگام برگشتن به خانه سلام مرا به مادرم برسان و اگر خواستي پيراهنم را براي مادرم ببري، اجازه داري چون اين کار حزن و اندوه او را برطرف مي سازد و سبب دلخوشي او مي گردد.
ابراهيم(ع) گفت: اي نور ديده من، تو براي امتثال و اطاعت فرمان و امر خدا براي من بهترين ياوري. پس از آن ابراهيم جوان خود را به آغوش کشيد و مشغول بوسيدن او شد هر دو گريه کردند ابراهيم فرزند خود را تسليم مرگ ساخت و پسر خود را به پهلو روي زمين خواباند و بازوهايش را محکم بست و کارد را به دست گرفت تا بر گلوي نازک فرزندش بگذارد، اسماعيل گفت:
پدر جان! مرا واژگون کن و رو به زمين بخوابان(17) زيرا هنگامي که به من مي نگري ممکن است رقت قلب تو را دريابد و دلت به حال من بسوزد و اين عمل مانع اجراي فرمان خداوند گردد.
ابراهيم فرزند خود را دمر و رو به زمين خواباند و کارد را بر پشت گردن او گذاشت و با کمال قوت قلب فشار داد ولي رگهاي گردن اسماعيل بريده نشد؛ زيرا قدرت خدا تيزي کارد را گرفته بود. فرشته وحي حضرت جبرائيل از جانب پروردگار عالم به حضرت ابراهيم نازل شد و گفت: اي ابراهيم! به خوابت عمل کردي. اکنون ريسمان را از دست و پاي اسماعيل باز کن و به جاي او سر اين حيوان را ببر. ابراهيم گوسفندي را در کنار خود مشاهده نمود، ريسمان را از دست و پاي فرزندش گشود و به دست و پاي گوسفند بست و با همان کاردي که به گلوي اسماعيل گذاشته بود، سر آن حيوان را بريد و زمين را از خونش رنگين ساخت.
ابراهيم(ع) گوشت آن حيوان را در بين فقرا و مستمندان تقسيم نمود و بدين وسيله فديه اسماعيل انجام يافت و خون او محفوظ ماند و ابراهيم(ع) از امتحاني پس از امتحاني ديگر سرفراز بيرون آمد. پس از قضيه ذبح اسماعيل کشتن قرباني دستور لازمي براي مسلمانان شد که همه ساله به ياد ذبح فرزند ابراهيم و سپاسگزاري از نعمت خدا قرباني نمايند. ابراهيم(ع) از قرباني فرزند خود فکرش راحت و خيالش آسوده گشت و اسماعيل را به هاجر سپرد و شکر خدا را به جا آورد.(18)

گفت و گوي شيطان و حضرت موسي(ع)

نقل شده که حضرت موسي(ع) در مجلسي نشسته بود ناگهان ابليس به محضر آن حضرت رسيد، در حالي که کلاه رنگارنگ درازي بر سر داشت، وقتي نزديک شد از روي احترام، کلاه خود را از سر برداشت و سپس به سر گذاشت و گفت: السلام عليک.
موسي(ع) فرمود: تو کيستي؟ او جواب داد: من ابليس هستم.
موسي: خدا تو را بکشد، براي چه به اين جا آمده اي؟
ابليس: آمده ام، به خاطر مقام ارجمندي که در پيشگاه خدا داري بر تو سلام کنم.
موسي: با اين کلاه رنگارنگ چه مي کني؟
ابليس: با اين کلاه، دلهاي فرزندان آدم(ع) را آلوده و منحرف مي کنم (وقتي آنها به زرق و برق دنيا که نمودارش در اين کلاه وجود دارد، دل بستند، به راحتي از صراط حق منحرف خواهند شد)
موسي: چه کاري است که اگر انسان انجام دهد تو بر او چيره مي شوي؟
ابليس: هنگامي که انسان، خودبين باشد و عملش را زياد بشمرد، و گناهانش را فراموش کند (بر او چيره مي گردم) و تو را از سه خصلت برحذر مي دارم 1- با زن نامحرم خلوت مکن که در اين صورت من حاضرم تا انسان را به گناه بي عفتي وادارم. 2- با خداوند اگر پيماني بستي حتماً آن را ادا کن. 3- وقتي متاع يا مبلغي به عنوان صدقه، خارج کردي فوراً آن را به مستحق بپرداز، زيرا تا صدقه داده نشده من حاضرم که صاحبش را پشيمان کنم.
سپس ابليس پشت کرد و رفت در حالي که مي گفت: «يا ويلتاه علم موسي ما يحذر به بني آدم» واي بر من، موسي(ع) دانست اموري را که به وسيله آن، انسان ها را از آلودگي برحذر مي دارد.(19)

حکايت عابد و شيطان و خضر

شخصي بود، نيمه هاي شب برمي خاست و در تاريکي و تنهايي به دعا و نيايش مي پرداخت و با سوز و گداز خاصّي الله الله مي گفت، مدتها او به چنان توفيقي دست يافته بود.
تا اينکه شيطان از حال و قال آن مرد خدا، بسيار غمگين و خشمگين شد، در کمين او قرار گرفت تا او را بفريبد، سرانجام در قلب او القا کرد که: «اي بينوا، چرا آنقدر الله الله مي کني؟ دعاي تو به استجابت نمي رسد، به اين دليل که مدتها خدا را صدا مي زني، ولي خدا حتي يک بار به تو لبيک نگفته است!»
همين القاي شيطاني (که او نمي دانست از کجا آمده) قلب او را شکست، و مأيوسانه مي گفت: به راستي چه فايده؟ هرچه دعا مي کنم، نتيجه بخش نيست...
شبي با همين حال و دل شکسته و روح افسرده، خوابيد، در عالم خواب حضرت خضر پيامبر(ص) را ديد، خضر(ع) به او گفت: چرا اين گونه مأيوس و افسرده اي؟ چرا راز و نياز و نيايش با خداي خود را ترک نموده اي، و چون پشيماني نااميد، از مناجات با خدا، کنار کشيده اي؟
او در پاسخ گفت: «زيرا از در خانه خدا رانده شده ام و چنين يافته ام که اين در، به روي من بسته است، از اين رو نااميد شده ام.»
گفت: لبيکي نمي آيد جواب
زان همي ترسم که باشم ردّ باب
حضرت خضر(ع) به او فرمود: «اي نيايشگر بينوا، خداوند به من الهام کرد که به تو بگويم تو خيال مي کني جواب خدا را بايد از در و ديوار بشنوي؟ همين که الله الله مي گويي، دليل آن است که جذبه الهي تو را به سوي خودش مي کشاند، و از جانب معشوق، کششي به سراغ تو آمده است، و همين جذبه، لبيک خدا به تو است، چرا درست نمي انديشي؟
گفت او را که خدا اين گفت به من
که برو با او بگو اي ممتحن
دان که آن الله تو، لبيک ماست
آن نياز و سوز و دردت، پيک ماست
ترس و عشق تو، کمند لطف ماست
زير هر يا ربّ تو لبيک هاست
با استقامت باش، دلت را استوار ساز، گوش قلب خود را به صداي اين و آن نفروش، و بدان که همان سوز و گداز پر درد تو که از دل جانکاهت برمي خيزد، دليل پذيرش تو در درگاه خدا است، خدا به فرعون آن همه وسائل آسايش و رفاه داد تا صداي نفس نحس او را نشنود:
در همه عمرش نديد او درد سر
تا ننالد سوي حق آن بدگهر
درد آمد بهتر از ملک جهان
تا بخواني تو خدا را در نهان(20)
شيطان و حضرت عيسي(ع)
روزي ابليس (شيطان جنّي) در گردنه اَفيق بيت المقدس سر راه عيسي(ع) را گرفت، با پرسشهايي مي خواست او را گمراه کند ولي از گمراه کردن او نااميد و سرکوفته شد و عقب نشيني کرد، سؤال و جواب او و عيسي(ع) به اين صورت بود:
ابليس: اي عيسي! تو کسي هستي که عظمت پروردگاريت به جايي رسيده که بدون پدر به دنيا آمدي.
عيسي: عظمت مخصوص خداوندي است که مرا چنين آفريد چنان که آدم و حوّا را بدون پدر و مادر آفريد.
ابليس: تو کسي هستي که عظمت پروردگاريت به جايي رسيد که در گهواره سخن گفتي.
عيسي: بلکه عظمت مخصوص آن خدايي است که مرا در نوزادي به سخن آورد، و اگر مي خواست مرا لال مي کرد.
ابليس: تو کسي هستي که عظمت پروردگاريت به جايي رسيده که از گِل، پرنده اي مي سازي و سپس به آن مي دمي و آن زنده مي شود.
عيسي: عظمت مخصوص خدايي است که مرا آفريد و نيز آنچه را که در تحت تسخير من قرار داد را آفريد.
ابليس: تو کسي هستي که عظمت پروردگاريت به جايي رسيده که بيماران را درمان مي کني و شفا مي بخشي.
عيسي: بلکه عظمت مخصوص آن خداوندي است که به اذن او، بيماران را شفا مي دهم و اگر اراده کند خود مرا بيمار مي سازد.
ابليس: تو کسي هستي که عظمت پروردگاريت به جايي رسيده که مردگان را زنده مي کني.
عيسي: بلکه عظمت از آن خدايي است که به اذن او مردگان را زنده مي کنم و آن را که زنده مي کنم به ناچار مي ميراند، و خدا مرا نيز مي ميراند.
ابليس: تو آن کسي هستي که عظمت پروردگاريت به جايي رسيده که روي آب دريا راه مي روي، بي آنکه پاهايت در آب فرو رود و غرق گردي.
عيسي: بلکه عظمت از آن خدايي است که آب دريا را براي من رام نمود، و اگر بخواهد مرا غرق خواهد نمود.
ابليس: تو آن کسي هستي که زماني خواهد آمد بر فراز همه آسمانها و زمين و آنچه در ميانشان است قرار مي گيري، و امور آنها را تدبير مي نمايي، و روزي مخلوقات را تقسيم مي کني.
اين سخن ابليس، به نظر عيسي(ع) بسيار گران آمد، همان دم گفت: (سبحان الله ملأ سماواته و ارضه و مداد کلماته وزنه عرشه و رضي نفسه) پاک و منزه است خدا از هر گونه عيب و نقص، به اندازه پري آسمانها و زمينش و همه مخلوقاتش و به اندازه وزن عرشش، و خشنودي ذات پاکش. ابليس آن چنان از اين سخن عيسي(ع) درمانده و ناتوان شد که با حالي زار و شکست خورده از آنجا رفت و در ميان لجنزار کثيف افتاد.
آري، مردان خدا اين گونه شيطان را از خود مي رانند، و راه نفوذ او را به روي خود مسدود مي کنند.(21)

گفت و گوي حضرت عيسي(ع) با شيطان

در حياه الحيوان است که حضرت عيسي ديد شيطان پنج خر مي راند و بار روي آنها است. پرسيد بار آنها چيست؟ شيطان گفت: مال التجاره است، پي خريدار مي گردم. فرمود: بگو چه است؟ گفت: يکي از آنها جور است. فرمود: خريدارش کيست؟ گفت: سلاطين و امرا. ديگري کِبر است. خريدارش کيست؟ دهاقين هستند. ديگري حسد است. خريدارش علمايند. چهارم، خيانت است، مشتريش کارکنان و تجّارند. پنجم حيله و کيد، خريدار آن زنانند.(22)

خلاصي از شرّ شيطان با ذکر و ياد خداوند

آورده اند که روزي حضرت عيسي بن مريم(ع) از پروردگار درخواست کرد تا جايگاه شيطان را به او نشان دهد و خداوند آن را نشان داد و حضرت عيسي(ع) ديد شيطان سرش را که مانند سر مار است بر دل آدم گذاشته و هر بار بنده اي مشغول ذکر خدا مي شود شيطان سرش را پس مي کشد و مي گريزد و چون از ياد خدا غافل مي شود دل او را مانند لقمه در دهان خود مي گيرد، امام محمد غزالي مي گويد: وقتي که دل از نور ذکر الهي خالي بماند و به ياد خدا مشغول نباشد و شيطان قاصد يک چنين دلي شد خيلي زود بر آن دل دست يافته و به راحتي دفع او ممکن نگردد.
پس دل را به نور ذکر خدا مشغول کنيد تا تاريکي شهوتها از شما دور گردد؛ زيرا دل مثل چاهي است که پاکيزه کردن آن از آب پليد مطلوب و واجب است، تا آب پاکي و صاف از آن بيرون آيد. بنابراين کسي که در ذکر شيطان مشغول شود، در حقيقت آب پليد و کثيف را در دل خود جاري کرده است و شخصي که در دل خود ذکر خدا و شيطان را با هم جمع کرده يعني هم ذاکر خدا باشد و هم ذاکر شيطان، از دو سمت، يک سمت جوي آب پليد و از سمت ديگر جوي آب صاف و روان جاري کرده است کسي که آگاه، هوشيار و بينا باشد در برابر مجراي آب کثيف سدي مي سازد و چاه دل را از آب صاف پر مي کند. ذکر خدا، مجراي آب پاک و صاف و روان، و بند و سدي مستحکم در برابر مجراي سيلاب متعفن و شيطاني است، آري دل جايگاه حق تعالي است، نه جايگاه شيطان. قلب سليم به نور ذکر الهي نوراني است، اما قلب سياه و تاريک مشغول به ذکر شيطان است.(154)

پي‌نوشت‌ها:

1. نام اين پنج بت در آيه 23 سوره نوح آمده است.
2. مجمع البيان، ج10، ص 362.
3. سوره نوح، آيه 23.
4. سوره هود، آيه 25.
5. مضمون آيات 25 تا 29 سوره هود.
6. داستانهاي خواندني از پيامبران اولوالعزم، ص 33.
7. شنيدني هاي تاريخ، ص 262.
8. داستانهاي تفسير نمونه، ص 270.
9. سوره ص، آيه 44.
10. سوره ص، آيه 44.
11. حکايت هاي شنيدني، ج5، ص 104.
12. سفينه البحار، ج1، ص 129؛ شيطان در کمينگاه، ص 248.
13. داستانهاي سوره حمد، ص 54.
14. سوره ص، آيه 48.
15. داستان پيامبران، مرحوم قرني گلپايگاني، ج2، ص 409.
16. حضرت ابراهيم(ع) اين کلام را به عنوان مشورت و کنکاش کردن به او نفرمودند؛ زيرا رأي زني در امور واجب معقول نيست بلکه هدف آن حضرت از اين سخن اين بود که معلوم شود که اسماعيل در اين مصيبت بزرگ صبر و شکيبايي را پيشه خود خواهد ساخت يا آنکه جزع و فزع و بي طاقتي خواهد نمود.
17. از برخي نقل ها دريافت مي شود که اسماعيل گفت: پدر جان! صورت مرا بپوشان؛ بحار، ج12، ص 127، باب قصه الذبح و تعيين الذبيح.
18. داستانهاي علوي، ج2، ص 171.
19. داستان دوستان، ج2، ص 39.
20. حکايتهاي شنيدني، ج4، ص 95.
21. جامع التمثيل، ص 315؛ داستانهاي خواندني از پيامبران اولوالعزم، ص 231.
22. خواندني هاي دلنشين، ص 107.
23. عجب حکايتي، ص108.

منبع:قنبری، حیدر؛ (1389) داستان های شگفت انگیزی از شیطان، قم، انتشارات تهذیب، چاپ ششم.
1234567
8
910
last